مهری یلفانی
میهمانان که رفتند، سحرهمان طور که کنار سپیده مینشست، به اتاق به هم ریخته نگاه کرد؛ زیر دستیها و بشقابها و کارد و چنگالها و دستمالهای مچاله شده روی میزهای کوچک و روی میز ناهار خوری بزرگ، لیوانهای خالی و نیمه پر، صندلیهایی که گوشه و کنار گذاشته بودند،
برچسبها: آگوست ۲۰۱۲, داستان