شعری
از نگار نادر
برگردان از
کردی به فارسی نگار نادر
خدایا
دل کە یک دونە
اوستخون ندارە
پس چرا
شکستنش انقد
درد دارە
1
روزی دانه
دانه كلمهها را با تو تقسیم میكنم
حبه قندها را
دو نیم و چای را هم با تو قسمت میكنم
مگر همه
جهانیان با هم یكی شوند
تا بتوانند
ما را از هم دور
كنند
2
خدایا..
همانگونه كه
درخت ایستاده و با قامت بر افراشته
میمیرد ،
من هم میخواهم
انگونه بمیرم
3
دل كه یك تكه
استخوان هم ندارد
شكستنش چرا این
همه درد و ازار دارد