جمعه
Hannes Wader aufs Persische


اینک زمان آنست
اثر هانس وادر
ترجمه از نریمان زمان‌زاده

ميانه تابستان سبز در وسعت دشتهاى پناور
انجا كه در ميان صليب گورستانها خشخاشها شكوفانند
چمنها نجواكنان ارام ميجنبند
باد شنهارا از فراز قبرستان ميپاشد
بروى صليب گور تو اي سرباز مرده
من نام تو رو نديدم
تنها شماره اي
كه كسي روى ان حك كرده بود "١٩١٦"
و تو حتي نوزده ساله نبودى
بله ، به تو هم دروغ گفتن
درست انگونه كه امروز با ما ميكنند
و تو همه چيزتو به اونا بخشيدي
قدرتت ، جوانيت ، و زندگيتو
اى سرباز مرده ! تا حالا عاشق دخترى هم بودى ؟
مطمئنا نه ! چرا كه تنهادر صلح است
كه احساسات و اعتمادها رشد ميكنند
تو براي مردن بودي سرباز! نه براي جوان ماندن
شايد با خود انديشيدي ، من به زودي از پاي درخواهم امد
پس به زور هم كه شده كاممو ميكيرم
و همينطور كه داشتي تصميم ميگرفتي
از خودت شرم كردي و منصرف شدى
ارى فريبت دادند
دقيقا همانگونه كه امروز به ما ميگن :
و تو همه جيزتو بهشون بخشيدي
قدرتت , جوانيتو , و زندگيتو
سرباز ,! ايا تو مومنانه و مشتاق به سوي مرگ شتافتي
يا مردد و تلخ و عبوس؟
دشمن واقعي سرانجام شناخته نشد
اميدوارم تو رو با يك " شات تميز " زده باشه
ايا با يك خمپاره اعضاي بدنتو تكه پاره كرد
ايا در واپسين لحظه ها مادرت فرياد زدى؟
ايا با پاهاي خسته ات همچنان ميدويدي؟
و ايا گور تو بيشتر از يك پا و يك دست جا داره ؟
تنها يك صليب از زندگي تو به جا مونده
به وصيت من گوش فرا دهيد
براى صلح بستيز
تا انسانيت ديگرباردر فريبها نيافتد
و شايد روزي ديگر هرگز كسي زندگي نكند
هيچكس ، ميلياردها مرده به خاك سپرده شده
انسانهاشماران بهم درپيونديد
تابه اين جنگها خاتمه دهيد
كه
هم اينك زمان انست ..!
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!