اَژین*
نمایشنامهی کوتاه
محسن عظیمی
صدای رادیو که با خِشخِشِ زیاد پیچ میخورد و
روی یک آهنگ عربی میماند. نوزادی قنداقپیچ، افتاده لابهلای گونیهای گندم.
صدای سرباز: خودتونو خسته نکنین، همهشون نِفله
شدن، بدونه اینکه حتی یه فشنگ حروم بشه.
صدای افسر: خفه!
صدای سرباز: چشم قربان، شما هر...
صدای افسر:
اونو خفهش کن. (سکوت. صدای گریهی نوزاد از دور) این صدای چییه؟!
صدای سرباز: صدا؟! کدوم صدا؟ مطمئن باشین دیگه
هیچ موجود زندهای توی این منطقه نمیتونه وجود...
صدای افسر: زِر نزن دنبالَم بیا.
صدای گریهی نوزاد به اوج میرسد. ابتدا افسر و
سپس سرباز وارد میشوند.
سرباز: (جاخورده) امکان نداره!... (مکث) فکر کنم
جامونده!
افسر: جانمونده، زنده مونده...
سرباز: نه قربان، شاید...
افسر: میدونی اگه پای یهکدوم از این حروملقمههایی
که میگی همهشون نفله شدن به مرز برسه، رسانهها چه قشقرقی بهپا میکنن، احمق؟
سرباز: کدوم رسانهها قربان!؟ همهشون با
خودمونن، تازه...
افسر: (عصبی) ببر اون صدای نکرهتو... /مکث/ بُکشِش.
سرباز: اطاعت قربان.
لولهی تفنگ را به طرف صورت نوزاد نزدیک میکند.
نوزاد دیگر گریه نمیکند. سکوت.
افسر: شلیک کن.
سرباز: قربان آخه... دارئه لولهی تفنگ رو میک
میزنه. (مکث) نه... نه... تمنا میکنم معافَم کنین.
افسر: (اسلحهاش را سمتَش میگیرد.) تا سه میشمارم
یا میکُشی یا کُشته میشی... یک.
سرباز: آخه... (مکث. زیرِلَب) آخه چرا زنده
موندی تخمسگ!
افسر: دو.
سرباز: (مردد) چرا؟... چرا؟... چرا؟...
افسر: سه.
افسر شلیک میکند. سرباز میافتد. گریهی نوزاد.
تاریکی. صدای شلیک بعدی و نالهی افسر و افتادنش روی زمین.
صدای مادر: (بهزبان کُردی) اَژین، عزیزم.
صدای رادیو که با خشخش زیاد پیچ میخورد و روی
صدای گویندهای میماند.
صدای گوینده رادیو: (که قطع و وصل میشود.) به
نقل از... حلبچه شهری از کردستان عراق و روستاهای اطراف آن که به تصرف ایران
درآمده و توسط عراق بمباران شیمیایی شده، ... این مردم بیدفاع و مظلوم همزمان با
غرش جنگندهی بمبافکنهای رژیمِِ... ناگهان ... که بر فراز شهر و خانههایشان
سایه افکند و ... بوی مرگ از آنها به مشام رسید و ناقوسِ مرگ...
صدای متلاشی شدن یکبارهی رادیو و سپس مویهای
کُردی.
* نامی کُردی برای دختران به معنای زندگی.