شنبه
temps des cerises


موسم گیلاس
متن از ژان باتیست کلمنت
موزیک: آنتون رنارد
خواننده: ژان فرا
ترجمه‌ی تراب حق شناس


غالباً پیش خود فکر کرده ام که پیری حالا حالاها زود است
اما آرام آرام پیری سر می رسد
ذره ذره با ظرافت
مبادا نوازندهء پیر را بیازارد

اگر من گول نزاکت او را خورده ام
اگر گاه فکر می کنم که هنوز زود است
به ویژه از آنرو ست که آرزو داشتم نخست ببینم
همان را که در بچگی در رؤیا داشتم



آه که دست کم موسم گیلاس فرا رسد
پیش از آنکه بر طبلم بکوبند
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را ببندم
و مرا به درون آخرین قطار هل دهند


مسلم است که می گویند این حرفها احمقانه است
که اتوپی من دیگر موسمش سر رسیده است
که دیگرانی ترانهء موسم گیلاس را سر دادند
اما از آن پس رأیشان را عوض کردند

من اما اگر سال های نکبتبار دیده ام
و گیلاس های بهارانم پوسید
من نه خواستم رنگ عوض کنم
نه چون آدمی سرخورده تسلیم شدم

آه ای کاش موسم گیلاس سررسد
پیش از آنکه طبل مرا بکوبند
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را بربندم
و مرا به درون آخرین قطار هل دهند

تا زمانی که بتوانم پاهایم را بکشم
این ترانه را زمزمه می کنم
از همان زمان که پسربچه یی تخس بودم
همان زمان که دورهء شوخ و شنگی ام را طی می کردم . از
بگذار کسانی دیگر جز من برای هیچ و پوچ آواز سر دهند

من به روحیه ای وفادار می مانم
که دیدیم با کمون پدیدار شد
و هنوز در قلب پاریس می تپد

آه ای کاش دست کم موسم گیلاس فرا رسد
پیش از آنکه طبل مرا بکوبند
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را بربندم
و مرا به درون آخرین قطار هل دهند.

ترانه‌ی موسم گیلاس در ۱۸۶۶ توسط کلمنت نوشته شد و دو سال بعد آنتون رنارد بر آن موزیک ساخت.
این ترانه با تاریخ، آرمان ها و مبارزات کمون پاریس پیوند خورده است. کلمنت آنرا به زن پرستاری تقدیم کرد که در هفته ی خونین نبرد کشته شد.
موسم گیلاس توسط اغلب خوانندگان بزرگ فرانسه اجرا شده است. کسانی چون برل، براسونس، لئو فره، ژولیت گرکو و...حتی بسیاری از خوانندگان معترض، آرمان‌خواه یا آنارشیست جهان.
ژان فرا این ترانه را در ۱۹۸۵ خواند. ترانه ای که هرچند از پس شکست و در درد انقلابی نافرجام ساخته شده، اما بشارتگر امید است و تجلیلی از فراموش نکردن آرمان های والای بشری.

تدوین و انتشار در
کارگاه ترجمه‌ی ترانه
http://www.asar.name/
https://www.youtube.com/user/schahroch100


-
“J’ai souvent pensé c’est loin la vieillesse
غالباً پیش خود فکر کرده ام که پیری حالا حالاها زود است
Mais tout doucement la vieillesse vient
اما آرام آرام پیری سر می رسد
Petit à petit par délicatesse
ذره ذره با ظرافت
Pour ne pas froisser le vieux musicien
مبادا نوازندهء پیر را بیازارد
Si je suis trompé par sa politesse
اگر من گول نزاکت او را خورده ام
Si je crois parfois qu’elle est encore loin
اگر گاه فکر می کنم که هنوز زود است
Je voudrais surtout qu’avant m’apparaisse
به ویژه از آنرو ست که آرزو داشتم نخست ببینم
Ce dont je rêvais quand j’étais gamin
همان را که در بچگی در رؤیا داشتم
Ah qu’il vienne au moins le temps des cerises
آه که دست کم موسم گیلاس فرا رسد
Avant de claquer sur mon tambourin
پیش از آنکه بر طبلم بکوبند
Avant que j’aie dû boucler mes valises
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را ببندم
Et qu’on m’ait poussé dans le dernier train
و مرا به درون آخرین قطار هل دهند
Bien sûr on dira que c’est des sottises
مسلم است که می گویند این حرفها احمقانه است
Que mon utopie n’est plus de saison
که اتوپی من دیگر موسمش سر رسیده است
Que d’autr’ ont chanté le temps des cerises
که دیگرانی ترانهء موسم گیلاس را سر دادند
Mais qu’ils ont depuis changé d’opinion
اما از آن پس رأیشان را عوض کردند
Moi si j’ai connu des années funestes
من اما اگر سال های نکبتبار دیده ام
Et mes cerisiers des printemps pourris
و گیلاس های بهارانم پوسید
Je n’ai pas voulu retourner ma veste
من نه خواستم رنگ عوض کنم
Ni me résigner comme un homme aigri
نه چون آدمی سرخورده تسلیم شدم
Ah qu’il vienne au moins le temps des cerises
آه ای کاش موسم گیلاس سررسد
Avant de claquer sur mon tambourin
پیش از آنکه طبل مرا بکوبند
Avant que j’aie dû boucler mes valises
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را بربندم
Et qu’on m’ait poussé dans le dernier train
و مرا به درون آخرین قطار هل دهند
Tant que je pourrai traîner mes galoches
تا زمانی که بتوانم پاهایم را بکشم
Je fredonnerai cette chanson-là
این ترانه را زمزمه می کنم
Que j’aimais déjà quand j’étais gavroche
از همان زمان که پسربچه یی تخس بودم
Quand je traversais le temps des lilas
همان زمان که دورهء شوخ و شنگی ام را طی می کردم . از
Que d’autres que moi chantent pour des prunes
بگذار کسانی دیگر جز من برای هیچ و پوچ آواز سر دهند

Moi je resterai fidèle à l’esprit
من به روحیه ای وفادار می مانم
Qu’on a vu paraître avec la Commune
که دیدیم با کمون پدیدار شد
Et qui souffle encore au cœur de Paris
و هنوز در قلب پاریس می تپد
Ah qu’il vienne au moins le temps des cerises
آه ای کاش دست کم موسم گیلاس فرا رسد
Avant de claquer sur mon tambourin
پیش از آنکه طبل مرا بکوبند
Avant que j’aie dû boucler mes valises
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را بربندم
Et qu’on m’ait poussé dans le dernier train”
و مرا به درون آخرین قطار هل دهند.
.

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!