سه‌شنبه
وقتي توي كوچه‌تان يك سگ نشسته‌است
تهمینه زاردشت
نمي‌دانم چند وقت بود كه آن‌طوري سرش را گذاشته‌بود روي پنجه‌هاي دستش و وسط آخرين بن‌بست خيابان‌ آرام گرفته‌بود. ما كه پيچيديم توي كوچه همان وسط نشسته‌بود. سرش را بلند نكرد. گوشش را هم نجنباند. هيكل گنده‌اي داشت.

برچسب‌ها: ,

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!