دو شعر از لیلا
نوروزی
1
هنوز اتفاق های زیادی
برای افتادن هست
تا بنشینیم جلوی
تلوزیون
و از صورت تخت گوینده
اخبار
تعجب کنیم،
برای پرنده هایی که
در برف گیر کرده اند
دل بسوزانیم،
به حرفهای مربی لیگ
دسته چندم
بخندیم
و دلمان بگیرد
با دودی که از دفترهای مشق بلند میشود
آهی بکشیم
چشم های گوینده اخبار
بگوید
"دنیا سر درازی
دارد،
پیش بینی نومرتاموس
با یک حمله ی مسلحانه در شهری متروک تمام شد.
تروریستها در سلول
های انفرادی به زندگی خود ادامه می دهند.
و اینک پیش بینی
هواشناسی"
خورشید هر روز سردتر
میشود
سوراخ لایه اوزون
هر روز کوچکتر
دیگر ریزش بهمن کسی
را نخواهد شکت،
گردباد کسی را نخواهد
برد
و سیگار
مفیدترین اختراع بشر
برای قلب است
ابرهایی که قرار بود
خبر از تو بیاورند
آلزایمر گرفته اند
پدرم پیش بینی می کند
"زمین تنها سیاه
ره ایست
که شاید یک روز نابود
شود،دخترم
به سیاره های دیگر دل
خوش نکن"
ما به صورت تخت
گوینده اخبار
می خندیم!
20 دسامبر 2012
2
حوصله ات که سر رفت
بایست پشت پنجره
پرده را کنار بزن.
ابرها را یکی یکی
کنار بزنم
بایستم شانه ی ماه
برایت پانتومیمی از
دوستت دارم اجرا کنم
و تو هیچ وقت نفهمی
بادی که به پنجره ات
می کوبد
دل یک آدم فضایی
ست...