پنجشنبه
Benzin

فیلمنامه ای کوتاه از نیما حسندوخت

« بنزین »

1 * اتومبیل . روز . تو
تصویر را از داخل اتومبیلی می بینیم که با سرعت بسیار بالا و در حالی که ضبط صوت آن یک
موسیقی پر تحرك را پخش می نماید، از پیچ و خم هاي جاده یی که در کمرگاه کوه قرار دارد گذر
می کند.
2 * تپه ي مشرف به دره . روز . بیرون
تپه ي مشرف به دره ي سرسبزي را می بینیم که از آواز پرندگان و سکوت آرامش دهنده ي
کوهساران پر است. پس از چندي، صداي موتوري را می شنویم که از دور نزدیک می شود. موتور
وارد تصویر می گردد. مرد میان سالی بر روي آن نشسته است. او موتور را به سمت پرتگاه هدایت
می کند. سپس آن را خاموش می گرداند. پیاده می شود. از داخل خورجینِ موتور، باك سفید بنزینی
را خارج می نماید. آهسته به انتهایی ترین نقطه ي پرتگاه می رود. در سکوت فضايِ حاکم کمی به
طبیعت می نگرد. ناگهان، دربِ باك بنزین را باز کرده و بر روي سر و تن خود می ریزد.اکنون تمام
تنِ او با بنزین آغشته شده است. گویی به یاد می آورد که کبریت در یکی از جیب هایش قرار دارد.
پس به منظور خیس نشدن آن با عجله به دنبال کبریت می گردد. اما آن را نمی یابد. او یادش رفته
است که با خود کبریت بیاورد. سرگشته از این پیامد ناگوار در پاي دره می نشیند. براي چند لحظه سر
در گریبان خویش فرو می برد. سپس بر می خیزد و سوار موتور می شود و از تصویر خارج می گردد.
3 * جاده . روز . بیرون
دوربین پیچ جاده یی را در دور دست نشان می دهد که مرد موتوري با شتاب از آن می گذرد و به
سمت ما می آید و گذر می کند. دوربین از پشت او را نشان می دهد که اندك اندك از ما دور
شده و به سمت سربالایی تُندي که در رو به رو قرار دارد می رود. موتور در نیمه ي راه دچار مشکل
می شود و خاموش می گردد. مرد چند بارکوشش می کندآن را روشن نماید. اما گویی بنزین موتور
تمام شده است. مرد پیاده می شود و موتور را در سربالایی سخت و تُندي که در پیش رو دارد بالا
می برد.
وقتی که به ابتداي پیچ جاده ي بالایی می رسد، اندك اندك همان موسیقی پرتحرکی که ابتداي
فیلم ، در نماي داخلی ماشین شنیده بودیم، فضاي تصویر را پر می کند.
نی ما 
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!