چهارشنبه
Ozu

حتّی بهار هم پایانی دارد

(نگاهی به فیلم "اواخر بهار" اثر یاسوجیرو ازو)

نوشته ی: محسن مردانی

 

 

    فیلم اوخر بهار بیست وسه سال پس از ساخت و نمایش اش در ژاپن، وارد آمریکا گردید.

    در واقع اُزو آخرین چهره سینمای کلاسیک ژاپن بود که توسط دنیای غرب شناخته شد.

   شاید بدین خاطر باشد که سینمای او شرقی تر از هم قطارانش بود و تصاویری که نمایی از ارزش های سنتی ژاپن را در خود منعکس می کرد و درونمایه و سبک بصری او را می توان ژاپنی خالص تعریف کرد.

    سینمایی که اُزو در آن پرورش، شاید ورود کینه تو گراف در آن هم زمان با غرب بود ولی راهی جدا پیش گرفت . در سه دهه ی آغازین آن تغییر اساسی به چشم نمی خورد و این سینمای اولیه روایت تازه ای از یک سنت ریشه دار ژاپنی بود، و تحت تأثیر یک نوع تئاتر باستانی ( کابوکی ) به صورتی جداگانه از جهان خارج در حال شکل گرفتن بود.

   زلزله ی بزرگ کانتو که در سال 1923 روی داد ، نه تنها شهر توکیو و یوکوهاما را ویران کرد بلکه بخش عظیمی از تجهیزات سینمایی را نیز از بین برد، ولی این رخداد سبب گردید که وابستگی به تئاتر کابوکی کم رنگ تر گردد و گوشه چشمی نیز به دستاوردهای غرب در دنیای سینما شود .

   حال که فصل تازه ای در سینمای ژاپن بروز کرده بود با ورود فیلمسازان جوان به حیات خود ادامه داد. اُزو نیز در همین دوران بود که کار خود را شروع کرد. او با پیوستن به کمپانی فیلمسازی شوچیکو     ( به تأسیس سال 1920 ) کار خود را به عنوان یک فیلنامه نویس آغاز کرد. اُزو شاگرد تاداموتو اُکوبو بود کسی که کمدی های سبک می ساخت.

    به هر حال او اولین فیلمش را در سال 1927 به نام "شمشیر ندامت" کارگردانی کرد و فیلمنامه ی آن را با کوگو نودا ( kogo noda )  نوشت، کسی که بعد از آن همکار همیشگی اش شد. فیلمنامه اواخر بهار را نیز همرا او و کازو هیروتسو ( kazoo hirotsu ) داستان نویسی که فیلم نیز  براساس رمان کوتاهی از او،  به نام پدر و دختر اقتباس گردید؛ که در نوشتن آن او هم همکاری داشت.

   صدا خیلی دیر وارد سینمای این کشور شد، و حتّی با وجود این نیز مورد استقبال قرار نگرفت، گویا برای تماشاگران چیز جدیدی محسوب نمی شد. نخستین فیلم ناطق به سال 1931 ساخته شد. از مهمترین فیلمی که در سال بعد از ورد صدا از آن یاد می شود یک فیلم صامت ساخته اُزو به نام  "  من متولد شدم امّا... " (I Was burn , but…  (بود.

     او نخستین فیلم ناطق اش را در سال 1936 به نام " تنها فرزند پسر " (The Only Son) در دورانی که فضای میهن پرستی در همه جا حکم فرما بود ساخت، که با آن مخالفت خود را نسبت به وضع موجود و جامعه سنتی معاصر بیان می کرد. او یک بار دیگر در طول جنگ پاسیفیک با فیلم " برادران و خواهران تودا " (Brothers and Sisters of the Toda Family ) که در آن موضوع جنگ را نادیده می گرفت به نوعی مخالفت خو را بیان کرد. چرا که در آن سال ها (1941 ) دولت سیاست ملی خود را وارد سینما کرده بود و با تصویب ساختن فیلم های جنگی به صورت مستند و تبلیغاتی، سینما را وسیله ای در خدمت خود کرده بود. با این حال اُزو در کارگردانی محافظه کار بود هیچگاه در پرده عریض فیلم نساخت، و فقط از شیوه های سبک گرایانه ی کاملاً جا اُفتاده استفاده می کرد .

    اُزو از معدود کارگردان هایی بود که کار خود را از دوران اولیه سینما شروع کرده بود و بعد از جنگ نیز به کار خود ادامه داد. پس از جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن، این کشور مورد اشغال نظامی آمریکا قرار گرفت، اشغالی که تا سال 1952 ادامه داشت. هدف اصلی آمریکا در این دوران دموکراتیزه کردن ژاپن بود. امری که به سینما راه یافت و دستگاه سانسور را به راه انداخت و فیلم هایی که گرایشات ضد دموکراتی داشت توقیف می شدند. تولیدات داخلی کم بودند و در همین حین ورود فیلم های آمریکایی و نمایش عمومی آن در سالن های سینما همزمان شده بود.

    اُزو سی و هشتمین فیلم بلند خود را در سن چهل و شش سالگی در چنین اوضاعی ساخت، فیلمی که بی شک یکی از دو یا سه کار برتری است که او در کارهایش دارد.  

 عنوان فیلم مربوط به زمان زندگی شخصیت ها می باشد، عناوینی که در کارهای دیگرش نیز تکرار می کند (اوایل تابستان( 1961 ) - اوایل بهار ( 1956 ) – اواخر پاییز ( 1960 ) – پایان تایستان ( 1961 ) – و آخرین اثرش " یک بعد از ظهر پاییزی" ( 1962 ) ).

   فیلم با چهار نما از صحنه های خالی از انسان شروع میشود، یک ایستگاه قطار، ساختمان، که بر نبود انسان در آنجا تأکید می کند و حس خالی بودنی که با سکون و سکوت همراه است و آن را در بسیاری از صحنه ها می توان دید. صحنه های خالی گاهی اوقات توسط شخصیت ها ایجاد می گردد او که با خروجش فضا را تهی می کند و دوربینی که همچنان در جای خودش باقیست و از این صحنه بی جان تصویر می گیرد، زیبا شناسی که از اهمیّت زیادی در کارهای او برخوردار است.

   اواخر بهار در ژانر شُمین – جِکی (( Shomin-gekiگونه ای که توسط یاسوجیرو شیمازو در اوایل دهه ی بیست پایه گذاری گردید، که خود زیر ژانری از جِدای – جِکی می باشد و به زندگی عادی مردم طبقه متوسط در زمان معاصر می پردازد، تمی که درونمایه تمامی کارهای اُزو را تشکیل می دهد، تعلق دارد.

   در اواخر بهار نیز داستانی است  از یک دختر بیست و هفت ساله به نام نوریکو (Noriko ) با بازی ستسوکو هارا (Setsuko Hara ) و پدر پنجاه شش ساله اش به نام شوکیچی ( Shūkichi ) با بازی شوکیچی سومیا ( Chishu Ryu ) که همسرش را از دست داده می باشد. اولین بار که نوریکو را می بینیم دریک مراسم سنتی به نام چای ( kamakura ) است که درکنارعمه اش به نام ماسا (Masa ) حاضر می شود.او شاد و سر زنده است نماد یک دختر مدرن و امروزی، لبخندی که از صورتش کنار نمی رود و از این شرایط که در کنار پدر پیرش زندگی می کند راضی به نظر می رسد. شچیکو  پروفسوریست که مجذوب کارش می باشد و حتّی بار اول او را در پشت میز کار همرا با دستیارش به نام هاتوری (Hattori ) می بینیم که در صحنه حاضر می گردد، مرد سنتی که با مدرنیته نیز رابطه مبهمی دارد .

   قراردادن سنت در برابر مدرنیته و تأثیر آن بر زندگی و فرهنگ ژاپن همچون سایر ویژگی های سینمای اُزو در جای جای فیلم اواخر بهار حضور دارد. چهار زانو نشستن بر زمین و غذا خوردن تا نشستن بر صندلی و مبل و یا چای خودن در کاسه و در مقابل آن فنجان های دسته دار چای که با شیر مخلوط گردیده همگی ارجاعاتی است که  حاکی از جدال این دو در جامعه ی ژاپن هست که به نمایش گذاشته می شود .

   ولی موضوع اصلی در اواخر بهار ازدواج است، این مسئله زمانی مطرح می شود که ماسا به پروفسور می گوید که برادرزاده اش باید ازدواج کند و همسری که او را  در زندگی حمایت کند، او هاتوری را برای این امر به برادرش پیشنهاد می کند. چرا که در ژاپن آن زمان (1949 ) اگر دختری سنش بالا می رفت، می بایست تا آخر عمر خود در خانه باقی بماند.

   نوریکو همچان همان لبخند پر شور را بر صورت خود دارد و زمانی که به توکیو می رود با دوست خانوادگیشان به نام اونودورا (Onodera ) ملاقات می کند، کسی که با او به نمایشگاه هنری و رستوران می رود، او که زنش مرده حال می خواهد برای بار دوم ازدواج کند و زمانی که در رستوران از این امر صحبت می کند نوریکو آن را ناپاک و زشت می خواند. او با نوریکو می آید تا شوکیچی ببیند و  او نیز مسئله ازدواج نوریکو را بیان می کند، و می گویید که " حال دخترش خیلی خوب شده و دوران جنگ فشار زیادی بر او آروده بود. "

   هاتوری و نوریکو با هم به ساحل می روند، دوچرخه سواری می کنند و با هم شام می خورند، در آن هنگام ما نیز مانند دو خدمتکار خانه پروفسور فکر می کنیم که گویا با هم ازدواج می کنند، امّا وقتی پدرش اورا برای ازدواج به نوریکو پیشنهاد می کند او می خندد و می گوید که نامزد دارد، ولی خیلی مشتاق به نظر می رسد. چیزی که ما در صحنه بعد می بینیم این است که هاتوری او را به کنسرت دعوت می کند، نوریکو که نمی خواهد بیشتر از این دردسر درست کند و مبادا از این که نامزدش ناراحت شود قبول نمی کند  و تنها به سوی خانه می رود در حالی که هاتوری را در کنسرت کنار صندلی خالی که با کیف و کلاهش پر شده می بینیم .

   آیا (Aya ) که دوست نزدیک نوریک هست، طلاق گرفته و به تازگی هم مستقل زندگی می کند و به کلی هم سنت را کنار گذاشته، ( کیک وانیلی درست می کند، چیزی که در غذاهای ژاپنی اصلاً وجود ندارد – روی مبل می نشیند و خانه اش شباهت زیادی به خانه های غربی دارد). آیا زمانی که از دوستان دانشگاهیشان صحبت می کند می گوید همه ازدواج کرده اند، و او نیز مانند سایر اطرافیان به نوریکو می گوید باید موضوع ازدواج کردن او را مطرح می کند.

    نوریکو با هرگونه از ازدواجی مخالفت می کند و در چهره اش دیگر آن خنده اوایل فیلم دیده نمی شود. دلیل سر سختی او در برابر، ازدواج پدرش است، پدری که نمی خواهد ترکش کند. در کنار او زندگی کردن و با او بودن نوریکو را بیشتر از ازدواج کردن خوشحال می کند و برایش هم به هیچ وجه مهم نیست که بعدها قادر به ازدواج نخواهد بود. همچنین شوکیچی نیز به دخترش نیازمند هست.

    عمه ماسا یک نفر را به نوریکو برای ازدواج پیشنهاد می کند کسی که می گوید شبیه گری کوپر است و می گوید با او قرار ملاقات بگذارد و او را ببیند، ماسا همچنین یک زن بیوه به نام میوا           ( Miwa  ) را برای شوکیچی در نظر گرفته تا جای خالی نوریکو را برایش پر کند.

   سکانس هشت دقیقه ای که بدون رد وبدل شدن دیالوگ می گذرد، یکی از صحنه های زیبا در فیلم هست، جایی که پدر و دختر به تماشای تئاتر نو (Noh ) رفته اند.  ( این تئاتر از نمایش های قرون وسطایی ژاپن می باشد که درونمایه اش را نمایش های تاریخی و ادبی تشکیل می دهد، تئاتری که به استفاده از زبان تلمیح و نماد معروف است. کوروساوا از سنن آن برای ساخت فیلم سریر خون استفاده کرد. ) اُزو هر چیزی را در طول یک صحنه ی خارق العاده در یک عملکرد و بستر به هم می آورد، جائیکه نوریکو کنار پدرش نشسته و شوچیکو با خانم میوا در سالن بصورت غیر منتظره چشم در چشم می شوند و به او اشاره می کند به طوری که لبخند می زند و نوریکو با مشاهده ی آن همه علاقه اش را نسبت به تئاتر به از دست می دهد.

   شاید دیدن افرادی که کُت و شلوار پوشیدن و زانو زده اند و در حال تماشای نمایشی که شبیه پانتومیم هست، دیدن آن برای یک غربی مسخره بیاید؛ زبان و احساس اُزو از جهان منحصر به فرد بود، نگاه او به اطراف جوهره ی دینی داشت، سینمای ساده و شاعرانه ای که بیش از دیگران ارزش های سنتی ژاپنی را در خود منعکس می کرد. سینمایی که خویشتن دار و موجز بود. 

   صحنه بعدی رو به رو شدن ناراحت کننده ای است. نوریکو از او می پرسد که آیا می خواهی دوباره ازدواج کنی؟ شوکیچی سرش را پایین انداخته و به آرامی جواب می دهد. نوریکو این موضوع را چندین بار به شیوه های مختلف سوال می کند، سرانجام می پرسد با همان زنی که من اورا امروزدیدم؟ ( در سالن تئاتر ) جواب می دهد: اوهوم. در واقع این یک دروغی است برای بیرون کردن او از خانه و عوض کردن تصمیم اش در مورد ازدواج، چرا که در غیر این صورت او آینده ی دخترش را قربانی آسایش خواهد کرد. پروفسور هنگامی که دخترش از تصمیم اش برای ازدواج مجدد گریه می کند می خواهد که پسری را که عمه ماسا معرفی کرده برود و ببیند.

اُزو مردی را که شبیه گری کوپر بود نشان نمی دهد و نوریکو را بعد از ملاقات با او پیش دوستش به ما نشان می دهد، او به آیا می گوید من فکر می کنم بیشتر شبیه استاد الکتریکمونه و از این که کسی دیگر برای او شوهر پیدا کرده خوشحال نیست.

   نوریکو تسلیم خواسته ی اطرافیان می شود و به ازدواج ناخواسته تن می دهد. او با پروفسور به عنوان آخرین سفرشان به کیوتو می روند، پیش دوستشان اقای اونودورا. هنوز نوریکو نمی خواهد پدرش را ترک کند و زمانی که در حال جمع کردن وسایل برای برگشت هستند می گوید: دوست دارم به تو کمک کنم، تو می توانی ازدواج کنی امّا من می خواهم کنارت باشم؛ او می داند که این آخرین فرصت اش هست. شوچیکی نیز می گوید: مادرت زمانی که با من ازدواج کرد خیلی خوشحال نبود، و تلاش به قانع کردن او می کند. آن ها مجبور به انجام کاری هستند که هیچ یک نمی خواهند.

   در خانه که قبل از مراسم می باشد. نوریکو لباس سنتی ازدواج بر تن دارد و زیبایی او را در این لباس می بینیم، آخرین حرفی که می زند خطاب به پدرش هست: "به خاطر همه ی این سال ها ممنون ."

مراسم را مانند ملاقات آن ها در فیلم نمی بینیم، و ما شب تنها با پروفسور به خانه بر میگردیم. در آخرین صحنه که توسط اُزو به اندوهناک ترین حال ایجاد گردیده، او را می بینیم که تنها در اتاق می نشیند و شروع به پوست کندن سیب می کند. پوست کندنش طولانی و طولانی تر می شود تا اینکه دست نگه میدارد و سرش را از شدت اندوه خم می کند.

   اُزو در فیلم اش از سبک عینی شاخص خود بهره گرفته است، با ترکیب دقیق و دوربینی که اگر چند صحنه تراولینگ آن را نادیده بگیریم، گویی با میخ سر جایش محکم شده. قاب های بی حرکت با ترکیب بندی افقی، و همان زاویه ی اُزوگونه که گویی از نگاه ناظری نشسته بر زمین به همه چیز می نگرد. او برای فیلمبرداری تنها از لنز 50 میلی متری استفاده کرد زیرا می خواست تصاویر به چشم تماشاگر نزدیک تر باشد.

   بیشتر داستان اواخر بهار در فضای یک خانه تیپیک ژاپنی می گذرد، فضایی که آدم های فیلم در آن مدام در رفت و آمد هستند، می آیند و می روند، در بین اتاق ها، راهروی مرکزی خانه، از پله ها بالا و پایین می روند. ولی در عین حال روالی عادی و آرام از فضا به کار می گیرد.

   صحنه هایی که گه گاه خالی است و سکوت آن را پر می کند، هیچکس در تصویر نیست و برش به صحنه بعدی هم نمی خورد، نماهایی که هیچگونه نقش روایتی در فیلم ایفا نمی کنند. نمایش فضای خالی خارج از مراسم چای ( ساختمان، پله، چمنزار بیرونی ) و یا گلدانی که بر روی آن تمرکز می کند و توجه را به أشیا خارج از پرده معطوف می کند، یعنی أشیایی که در فضای خارج از پرده هست، آن چه که ما در پرده نمی بینیم را به ما نشان می دهد. این مورد بخش جدایی ناپذیر از درک ما در باب حقیقت را تشکیل می دهد و همین طور در مورد فیلم. اُزو در استفاده از این تکنیک ( فضای بیرون پرده ) از نخستین کارگردانان سینما محسوب می شود.

تکرار ویژگی دیگری است که دیده می شود، به طور مثال از ده صحنه ی بیرونی از خانه پروفسور، نه تای آن ها تنها از یک زاویه گرفته شده. و بازیگرانی که دوباره و دوباره در کارهایش بازی می کنند. وقتی که استودیو از او خواسته بود بازیگران زن دیگری برای فیلم در نظر بگیرد او این مسئله را نپذیرفت. در فیلم اوایل تابستان (Early Summer  ) و داستان تو کیو ( Tokyo story ) که بعد از این فیلم ساخت، در هردویشان شاهد کاراکتری به نام نوریکو به همان بازی ستسوکو هارا هستیم. در اوایل تابستان نوریکو با براد، پدر و مادر پیرش زندگی می کند و تصمیم به ازدواج ندارد.
  او به تدوین اعتقادی نداشت و به کلی نیز قواعد تدوین تداومی را که در سینمای کلاسیک آن زمان رایج بود نادیده می گرفت، و برای حفظ نماها تلاشی نمی کرد؛ مانند آنچه ژاک تاتی در کارهایش انجام می داد. تدوین اواخر بهار تنها به برشی صریح و محدود ختم می شود، خبری از فید و دیزالو نیست و تنها یک سلسه برداشت که با تدوینی ساده جفت و بست می گردد.
   فیلم با دستگاه سانسور مشکلی نداشت، چرا که از طرفی به نشان دادن آزادی تازه یافته ی اجتماعی زنان، ناشی از دموکراسی و از طرف دیگر رسم سنتی ازدواج ( miai ) که بر اساس آن پدر و مادر فردی را که قرار است فرزندش با او ازدواج کند می بیند، همینطور آن ها هم قبل از گرفتن تصمیمی همدیگر را می بینند و صحبت می کنند. این رسم نشان از تصمیم و نظری جمعی است، نه انتخاب اجباری و یک طرفه. و با این وجود با مشکلی مواجهه نشد .
   اواخر بهار روایتی است سر راست و دیالوگ محور، درباره ی زندگی ساده ی یک خانواده ی طبقه ی متوسط، خانواده ای که به زندگی روزمره خویش مشغول اند، همان گونه که باید باشند. خانواده ای که در تنشی دو نفره بر سر از دست دادن همدیگر و به طبع آن ترس از تنهایی. با مشکلات و اندوهی که آن ها را در بر گرفته مقاومت می کنند، بحرانی که سرشار از عاطفه است. شکست پدر سالاری در بطن نظام اجتماعی ژاپن. داستانی که به موضوعاتی می پردازد که اُزو خود نسبت به آن  تجربه ی مستقیمی نداشت. ( چرا که او هیچگاه ازدواج نکرد و تشکیل خانواده نداد. )
  سرانجام اُزو در روز تولد شصت سالگی اش از دنیا رفت و سینمایی را به جا گذاشت که باید آن را  وقتی روی تشکچه تاتامی نشسته ای و چای میخوری، تماشا کرد، و فیلمی که بهارش پایانی ندارد.
  

Late Spring (1949 )

Directed by  :  Yasujiro Ozu

Produced by : Takeshi Yamamoto

Written by    :  Yasujiro Ozu

                        Kogo Noda

                        Kazuo Hirotsu

Starring       :   Chishu Ryu

                        Setsuko Hara

                        Haruko Suhimura

 Music by    :    Senji Ito

Cinematography :

                        Yuuharu Atsuta

  Editing by   :  Yshiyasu hamamura

 

                       

 

 

 


















 

 

 

 

  

   

  

    

 

 

 

  

 

  

 

 

  

 

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!