پنج شعر کوتاه از لیلا نوروزی
1."فیلم فارسی/1348"
خنجر از پشت زدی
و فیلم
تمام شد.
خبر نداشتی
زخم
از سیاهی لشکر کوچه های مخملی
پهلوانی میسازد
که هر روز زنجیر پاره می کند...
2."آی،نفس کش"
یک روز عابر میشوی
و از خطوط سفید تنم
عبور می کنی
یادت باشد
این خیابان
زمانی چراغ راهنما داشت
اتومبیل های شیک داشت
و میدانی
با هزار معرکه گیر!
3."کافه چی"
تنهایی روی پیشانی ات
نستعلیق هم که باشد
کسی نخواهد خواند.
بنشین پشت پیشخوان
و دوستت دارم ها را
هی در استکان لب پرت هم بزن
بی قند
بی قاشقی که حالت را بفهمد....
4."هوا دلپذیر شد"
میوه ها رسیده اند
دستت را دراز کن
و یک باتوم تلخ
از شاخه ی شکسته ی درخت پیر بخور
قول میدهم
این آخرین باتومی باشد
که در باغچه سبزمان می روید!
5."خانه سیاه است"
پایان این قصه
نه از سرعت باد است
نه از دوربین کج رئیس جمهور
کلاغ چشم های من
هر خانه ای را فوکوس می کند
سیاه میشود...