پنجشنبه
Reza Kazemi, Poem
چند شعر کوتاه از رضا کاظمی 

1
ماشه را نچکان!
این شعرها
خودشان دارند مرا می‌کُشند

2
در باغ که می‌روی به‌ناز
حسودی‌ِشان می‌شود به نسیم
درختانِ لیمو !

3
سبزه، سفره‌ی هفت‌سین
گُل، ماهیِ قرمز ؛...
این‌ها به تنِ بهار
وصله‌های ناجورند؛
تو که نباشی!

4
پیله‌ی تنهایی‌اَم
شکفته نشد هیچ‌وقت.
اما چه باک!
ابریشمِ پیراهن‌َت شده‌ام حالا!

5
با « یکی بود یکی نبود » شروع می‌شود این قصه
با یکی ماند یکی نماند، تمام.
یکی، من بودم یا تو؛ مهم نیست
مهمْ
قصه‌ای‌ست که تمام می‌شود!

6
مرگ هم پایانِ تو نبود
وقتی فردای خاکسپاری‌اَت
به خانه برگشتی وُ با هم
یک دلِ سیرْ خندیدیم.

1 Comments:
Anonymous ناشناس said...
سلام شعر های زیبایی بود لذت بردم

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!