



















www.flickr.com
|
رقصنده به تن خود پیچ و تاب می داد و می خندید.در انگشتهای هر دستش یک جفت فلز پهن مثل دوتا سکه گذاشته بود و هی آنها را بهم می کوبید و با آهنگ موسیقی و پیچ و تاب خوردن خودش ریتم می گرفت.برچسبها: آگوست ۲۰۰۷, داستان
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|