داریوش برادری عزیز سلام , مقاله ات را که در نقد مطلب من است , خواندم. دستت درد نکند. کلی چیز یاد گرفتم , سعی می کنم در حاشیه ی مقاله ات نکاتی که به نظر من می رسد طرح کنم . با سپاس مجدد. مسعود نقره کار
مرسي مسعود جان. من نيز از مقالات و آثار خوبت بسيار چيزها ياد مي گيرم. متاسفم که دفعه قبل آلمان آمدي، آخر نتونستم بيام برنامه سخنرانيت و ببينمت. از خواندن انتقاداتت و نظراتت نيز بسيار خوشحال ميشوم. موضوع دقيقا ايجاد اين ديالوگ مدرن ميان ما بخشهاي مختلف مهاجرين ايراني است،از مهاجر تبعيدي مثل تو و دوستان گرامي ديگر، تا مهاجراني مثل من که اکنون امکان رفتن به ايران دارند، تا بخشهاي ديگر و حمايت و رواداري متقابل ما از يکديگر،همراه با نقد متقابل يکديگر. زيرا ما همه با هم ايجادگر اين هنر و روشنفکري چندلايه ايراني مهاجرين بوده و هستيم. شايد در زماني ديگر بخشي ديگر از اين مطلب را بنويسم، بويژه بخاطر نوع برخوردهاي غلط جديدي که از طرف برخي از اين دوستان و هنرمندان در تبعيد مانند سودابه اردوان، ايرج مصداقي و غيره به کتاب جديد مارينا نعمت و به موضوع تواب مي بينم و شاهد تلاششان براي حفظ نگاه قهرمانانه و خير/شري و ناموسي ضد مدرنشان هستم. اما اول دوست دارم نظرات تو دوست عزيز و ديگر دوستان نقاد را بخوانم. البته قبلا در مقاله اي درباره مصاحبه روزنامه آرش با تواب سابق زيبا ناوک، به اين موضوع برخورد غلط و خير/شري زندانيان سياسي سابق به موضوع تواب را مطرح کرده ام. حال ديگر بار شاهد همين حوادث در شکل جديد آن هستيم و اين موضوعات ناشي از درک غلط ايراني از مقوله هنر تبعيدي است و بباور من بسيار دردناک است. طبيعي است که مي توان به کتاب مارينا انتقاد داشت،اما او را دشمن خواندن و تواب را ياور دشمن خواندن و نديدن زخم غيرانساني دولايه به توابان و اثرش را دفاع از جمهوري اسلامي مطرح کردن، حکايت از همين بازي خير/شري خطرناک مي کند که هنرمند تبعيدي به آن دچار است و نمي بيند که در اين ساختار ناموسي و قهرمانانه اش بسيار شبيه به دشمنش خوني خويش است. به اين خاطر او نيز مثل دشمنش به تواب بي اعتماد است و برايش تواب به معناي انسان بي آبرو،بريدهايست که بايستي يک گوشه بميرد و حرف نزند. زيرا تواب برايش به معناي خيانت به آرمانهاي قهرمانه اش است. همانطور که براي دشمنش، تواب يک موجود دست دوم و ناپاک است و هيچگاه کامل به او اعتماد نمي کند. اميدوارم تو نيز مثل من مخالف اين برخوردهاي افراطي باشي. راستش فقط بخاطر اينکه بشدت از اين برخوردها عصبانيم و نمي خواهم در عصبانيت چيزي بنويسم، هنوز به آسيب شناسي اين موضوع تراژيک جديد نپرداخته ام. داريوش برادري
مسعود نقره کار
داريوش برادري