پنجشنبه
داستان کوتاه/بابک مینقی
تق تق تق / صدای در می آید !؟ ساعت 3 بعد از ظهر یک تابستان گرم پیرزن فرتوت در حالی که چادر نماز سفید با گلهای ریز آبی را به دور خود پیچیده گوشه اتاق دراز کشیده. پنکه سقفی آرام بالای سر پیرزن در حال چرخش است .

برچسب‌ها: ,

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!