یکشنبه
دو ترانه/ایرج جنتی عطایی

"هیمشه دیر رسیدم.......!"
فرهاد شیبانی

همیشه دیر میرسم!

ایرج جنتی عطایی


همیشه یک واقعه از لمس حضور تو کمم
یک لحظه، یک فاصله از نو شدن جهان پسم
از من به تو ریتم نفس، شتاب اسلو موشنه
همیشه دیر میکنم، همیشه دیر میرسم!

به سوی تو سر میرم از
ذهن تمام جاده ها
ممنوعه میشه سبقت و
نمیرسم به انتها

سد ترافیک و هجوم
میدون جاده های کار
سمفونی سیاه بوق
ارکستر تلخ انتظار

تو خلاء از من به تو
همیشه گی هرگز میشه
جاده فقط یک طرفه
چراغ فقط قرمز میشه

همیشه یک واقعه از لمس حضور تو کمم
یک لحظه، یک فاصله از نو شدن جهان پسم
از من به تو ریتم نفس، شتاب اسلو موشنه
همیشه دیر میکنم، همیشه دیر میرسم!

میتینگ و اعتصاب و صف
باتوم و پنجه بوکس و خون
گردان ضد شورش و
شعار های سرنگون

سوت و آژیر و آمبولانس
از ‍پس بمب منفجر
گشتی و دژبان و پلیس
حصار ترس منتشر

همیشه یک واقعه از لمس حضور تو کمم
یک لحظه، یک فاصله از نو شدن جهان پسم
از من به تو ریتم نفس، شتاب اسلو موشنه
همیشه دیر میکنم، همیشه دیر میرسم!

ریسه ی گلفروشک و
افلیج و شیمیاپی و
گداچه و فراری و
بچه های سوار شو

ساعت بی عقربه و
تقویم قرن سوخته
ترانه ی له شده و
صف لبای دوخته

تاریخ بی گذشته و
طلوع شب از پی شب
آینده ی تکراری و
کوچیدن رو به عقب

من از کدوم میون بر
کدوم کناره رد کنم
که از پس اینهمه سد
نقبی به سمتت بزنم؟

همیشه یک واقعه از لمس حضور تو کمم
یک لحظه، یک فاصله از نو شدن جهان پسم
از من به تو ریتم نفس، شتاب اسلو موشنه
همیشه دیر میکنم، همیشه دیر میرسم!

............................................................................................



تو مثل من نباش!

ایرج جنتی عطایی



اقیانوسی به عمق یک وجب بودم
تو مثل من نباش
چراغواره یی همجنس شب بودم
تو مثل من نباش
همیشه ‍ییشتاز دایره گردی
همیشه رو به خود
همیشه سایه یی از من عقب بودم
تو مثل من نباش!

ای آینده ی عشق و رویا و تلاش
تو مثل من نشو تو مثل من نباش

به خود خنجر زدم با یار بد کردم
امیدو پس زدم رویا رو رد کردم
کنار زندگی از مرگ پژمردم
نفس هامو به روی عشق سد کردم
خودگریزی کردم از تقویم تا تقویم
بشب برگشتم و پیرانگی کردم
راهمو کج کردم از گلبرگ و تابستون
تو بهاری یخ زده پروانگی کردم

ای آینده ی عشق و رویا و تلاش
تو مثل من نشو تو مثل من نباش

چقد از جشن از خلوت شبم بد شد
چقد از خاطره از خواب ترسیدم
چقد اندوه از دیروز با من بود
چقد دلشوره رو آینده پاشیدم
گذرگاهم گدار وحشت و کابوس
تمام راه مالیخولیایی بود
به عمق پرتگاه همسفر با من
سقوطم شکل پرواز رهایی بود

ای آینده ی عشق و رویا و تلاش
تو مثل من نشو تو مثل من نباش

نشه غول زمینگیر درون تو
قفس تو فصل پروازت ببارونه
نشه مترسک تسلیم وتنهایی
پرنده های رویاتو بتارونه
نشه برگردی از رفتن
نشه گمشی تو گم بودن
نشه بعد گریز از خود
بشی چیزی شبیه من!

ای آینده ی عشق و رویا و تلاش
تو مثل من نشو تو مثل من نباش


0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!