پنجشنبه
Erotismus und Freiheit
«Judith and Holofernes»
اثر گوستاو کلیمت-۱۹۰۱
۸۴ در ۴۲ سانتی‌متر-گالری وین
-
برهنگی وآزادی،اروتیسم و گلشیری
نویسنده: فریاد ناصری
--
برهنگی وآزادی در کشور ما مظلومانه برای بروز و جوشش خود می کوشند، چون چشمه ای که سر به سنگها می زندو بر خلاف نظر مارکس که "جریان برهنگی و عریانی با خشونت و سبعیت انجام می گیرد"-1در کشور ما حجاب و پوشش است که با خشونت و سبعیت انجام می گیردو از بر انداختن حجابها و رسیدن به عریانی ناب است که با خشونت هر چه تمام جلوگیری می شود در این جغرافیا دکمه ها نه با هیجان و شوق که با ترس و تردید و گاهی با ته مانده ی شرم و حیای سنتی دیر به دیر و یکی یکی وا می شود مگر که فقر با قدرتش به این پرده بر انداختن سرعت دهد
-
دختر سپید اندام سرخ مو
کز پاره های جامه ات پیداست
فقر و زیبایی-2
-
اما در این عیانی و عریانی زاده ی فقر، نه اراده ی فردی که جهل جمعی است که دیده می شود برهنگی آنجا که اراده ی فردی پشتوانه ی آن است حرف می زند در برهنگی چیزی برای پنهان کردن نیست همه چیز آشکار می شود انسان با همه ی آن چیزی که هست،پوشیدگی است که همیشه جایی برای پنهان کردن در خود داردجایی برای ریا ورزیدن، جایی برای دروغ .
"در نامه های ایرانی مونتسکیو،حجاب زنان نمادی است از سرکوب مردم توسط سلسله مراتب جامعه ی سنتی در مقابل ،فقدان حجاب در خیابانهای پاریس نماد نوع جدیدی از جامعه است که «آزادی و برابری بر آن حاکم اند ...انسان برهنه نه فقط انسان آزادتر و شادمانتر بلکه انسان بهتریست"-3ریای جامعه ی سنتی ما هم که گفتن ندارد
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند-4
با این حال زندگی یی که در خیابانهای پاریس جاری است احتمالن باید چیزی کم داشته باشد چیزی شبیه چاشنی ،طعم دهنده،چیزی به نام وسوسه چرا که آزادی کامل در عریانی ناب آنرا از عرصه ی تجربیات حسی انسانها زدوده است(لطفن احتمالن را نادیده نگیرید)مبادا فکر کنید که میخواهم دوباره پای بینش های ایدئو لوژیک را به میدان این متن باز کنم بلکه می خواهم حضور آزادی را دردیگرعرصه های انسانی به تجربه بگذاریم
البته ناگفته نماند با همه ی حجاب ها و منع ها خود حساسیت نشان دادن به جنسیت در جامعه ی ماچندان هم قبیح نیست روزمره ی مردم پر از اشاره های طنز آلود و رفتار های جنسی است،بحث وقتی ممنوع می شود که جدی می شود،تنها دلقکها می تواننداز پائین تنه حرفی به میان آورند.از طرفی طبقه ی حاکمه که به جز نقش حاکم بودن نقش واعظان اخلاقی را هم بر عهده دارندالبته می خواهند که آن را جایگزین مدیریت علمی کنند برای اداره ی امور جامعه یعنی وعظ اخلاقی به جای مدیریت اجتماعی و سیاسی و... این حاکمان واعظ در بحث های جدی مردم را از بی بند و باری و لاقیدی که امکان آزادی با خود می آورد می تر سانندحرف انها شبیه این است که به مردم بگویی ،به خیابان نروید چرا که ممکن است تصادف کنید.
دیگر انکه مردم همیشه از کسی که جدی حرف می زند تنها سرش را دیده اندبارت در کتاب نقد و حقیقت می نویسد"انسان در نقد قدیمی در اصل از دو ناحیه ی تشریحی درست شده است .اولین ناحیه بخش بیرونی و بالاست :سر همان آفریده ی هنرمندانه و تجلی نجابت که می توان آن را نشان دادو باید آن را دید؛ناحیه ی دوم پائین و درون است همان جنسیت (که نباید اسمش را برد)غرایز، "تحریک های بیهوده"، "جسمانی"، "کارکرد های خود به خودی مجهول"، "دنیای تاریک تنش های هرج و مرج خواهانه"؛اینجا انسان اولیه و بی پرده ،آنجا نویسنده ای تکامل یافته و مسلط بر خود"-5مردم با زیستن در دروغ وانکاررابطه ی آنچه دیده می شود و آنچه نادیدنی ست برای زندگی خود حاشیه ی امنیتی درست می کنندکه دچار جنون نشوند که چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من-6آنها باساختن واقعیت دروغین قصد فراموش کردن و ندیدن امر واقعی -7 را دارندآنها عادت کرده اند یا دوست دارند از کسانی که در حوزه ی فرهنگ وهنر فعالیت می کنند تنها سرهای هنر مندانه شان را ببینند.
می گویند: روزی مردی برای دادن خمس و زکات مال خودبه خانه ی شیخ مجتهدی رفت ،گفتند: حاج آقا در موال تشریف دارند،کمی منتظر باشید تا بیایند او با بقچه اموالش در زیر بغل چشم انتظار شیخ بود که ناگهان از موال صدای مهیبی برخاست،مرد مال در بغل با غیظ بلند شد که ما رفتیم گفتند: پس چه شد ؟گفت، شیخی که بگوزد، خلق را به جهنم بدوزد(به عبارت دیگراصلن شیخ هم مگر می گوزد آقا جان...و من مال به شیخ گوزو نمی دهم تمام)
پس اکثریت جامعه ی ما با جنسیت مشکلی ندارند، حالا اگر اکثرن مشکل جنسی داشته باشند نمی دانم ؟و از طرفی پاستوریزه نگه داشتن جامعه برای دولتمردان امری حیاتی است برای ادامه دادن حکومت در نظم و انضباط!
آنچه از این سطر ها بر می آید:در نظم اخلاقی جامعه ی ما آزادی وجود نداردو در آزادی زند گی ها ی حاضر مثلن در خیابانهای پاریس اخلاق.اما مگر زیبایی از دل امرغیر اخلاقی بیرون نمی آید-8انسان مدرن امروز هم بیش از هر چیز ی دنبال پدیده های جذاب است از این رو زیبایی برای او بسیار مهم تر از اخلاق است از طرفی دیگر سالهاست که نسبیت در حوزه های علوم مختلف بخصوص در حوزه های علوم انسانی رای دادن به قطع را از مسند قدرت انداخته است پس آنچه ازاین سطرها برمی آید ،ازانسان مدرن بر نمی آید برای او که امروز از آنچه فردا دوست خواهد داشت بی خبر است-9تئو دور آدورنودر فصل اول نظریه ی زیبا شناختی اش چنین می نویسد:"هنر با گسستن اش از دین و حقیقت رستگاری بخش آن،توانست شکوفا شود"-10
با این همه این متن نیز احتمال کم بودن چیزی در آن زندگی ها را می دهد وآنرا نه با قطعیت که با تردید،چنین بیان می کند:احتمالن آنچه که در آزادی کامل و عریانی ناب وجود ندارد ،وسوسه است.بارت در لذت متن می نویسد"آیا شهوت انگیز ترین قسمت یک تن جایی نیست که جامه در آن جا می درد؟" به یاد آورید شعر بودلر را،بارت در ادامه شهوت را نتیجه ی امری به نام در بین بودگی می داند"در بین بودگی درخشش پوست در میان دو تکه لباس (شلوار و بلوز)بین دو لبه (پیراهن یقه باز)همان چاک گریبان یار خودمان بارقه ای که به قول بارت" می فریبد و اغوا می کند به نمایش گذاشتن یک پیدا- نا پیدایی"است-11در عریانی چیزی برای دیدن و دانستن نمی ماند یعنی انگیزه ای برای زیستن اما در پیدا - ناپیدایی در پوشش با حریر ،شدیدترین وسوسه ها برای کشف،برای ادامه وجود دارد چراکه "هر اندیشه یی ،هر احساسی،هر علاقه یی که عاشق دارد از تن معشوق بر می خیزد"-12می توانیم به جای واژه عاشق بنویسیم انسان و به جای واژه ی معشوق بنویسیم دیگری که امکان حضور فضاهای روحانی رمانتیک را هم از آن سلب کنیم تا کاملن زمینی شود.
نمادگرایی که نه به صورت مستقیم در این متن جریان دارد ،همان تقابل همیشگی حجاب شرقی و برهنگی غربیست ،اما با این تفسیر که برهنگی دیگر نه تنها در عرصه ی استعاری اش بلکه در معنای کاملن فیزیکی نیزازآزادی وحقیقتهای تازه سخن می گویداز معنایی تازه که "شعر]ادبیات [اروتیک مدرن ستاینده ی آن معناست"-13پوشش هم در این تفسیر جهل و نادانی است که لباس هر کسی نشانه ی شخصیت اوست در این تفسیر دیگر حجاب ارزشی ذاتی امر متعالی نیست بلکه ترفندی ریا کارانه است برای پوشاندن عیب ها و نقص ها.گلشیری در داستان نماز خانه ی کوچک من به خوبی ازعهده ی باز نمایی این تفسیربرآمده است در این داستان با شخصیتی (مردی )روبرو می شویم که به لحاظ بدنی می شود گفت نقصی ،عیبی دارد"یک تکه گوشت سرخ بی ناخن ...آن هم کنار انگشت کوچک پای چپ"-14 این شخصیت هر بار که آن راعیان می کند متهم می شود، مسخره می شود برای همین دست به پنهان کاری می زند و این پنهان کردن آنچه که پنهان شده را به رازی،رمزی بدل می کند حتا وقتی به کسی که فکر می کند، غریبه نیست چرا که شاید چوبی زیر بغل دارد آن را نشان می دهدباز هم مسخره می شود و نامش بر چسب می خورد این شخصیت بر این اعتقاد است که "هر شی حتمن یک چیز اضافی یا کم دارد که مهمتر از همان شی است ،جالب ترازآن شی است،که اگر دیده شود،اگر همه بتوانند ببینندش دیگر نمی شود گفت که اضافی است"-15همین پنهان کاری ها باعث شده که زندگی های شرقی پر از رمز و راز شود و رمز و راز ها امور مقدس ،آنقدر که شرق از فرط تقدس زدگی خدا بالا بیاورد و در مقابل مدرنیسم که از همه چیز تقدس زدایی می کند دچار حیرت و گسست شود.در نماز خانه ی کوچک من دقیقن همین اتفاق می افتد ،پنهان کردن به تقدس کردن می رسد و ستایش پنهان کاری"من آن فاحشه ای را که جوراب سیاه پای چپش را تا روی مچ پا پائین کشیده بود ،از همه ی زنهای دنیا بیشتر می خواستم"-16چرا که هنوزچیزی ازآن نمی داند،چیزی ازآن برایش روشن نشده چیزی که اکثرن بر عکس آنچه فکر می کنیم ،ضعف و نقص است نه هیچ چیز دیگر.مرد این داستان زنی را که برای زندگی انتخاب کرده از دست می دهد چرا که پیش او کاملن عریان شده وزن نتوانسته او را در شکل خودش در شکلی که هست ببیند و قبول کند چرا که" آدم ها برایش همان شکل ابدی این عکس هایی را دارند که توی فرهنگ ها و کنار اسم انسان کشیده اند .سر،گردن ،سینه و پا.دوپا.پای چپ پنج انگشت دارد"-17داستان با این جمله تمام می شودکه"یکی هست که مرا عریان دیده است و این خیلی غم انگیز است"-18گلشیری در این داستان ما را با تفسیر برهنگی و آزادی و امکان تحول های مدام و پی در پی رو برو می کندپای ابررا به روایت داستانش می کشد ابردرمقام استعاره شاید آنجا که مرد از زن می پرسد:
-
"-ببین عزیزم تو می توانی بگویی چرا از ابر خوشت می آید؟
گفت :خوب ،برای اینکه زیباست،مثلن مرتب شکل عوض می کند
گفتم:نشد ،دقیق نیست
و دلم می خواست می توانستم بگویم :برای اینکه انگشت ششم دارد
می گفت :پس چرا ساکت شدی؟
می گفتم :برای اینکه یک چیز اضافی دارد ،چیزی که اگرهم فکر کنی آهان تمام است شکل نهاییش همین است،می فهمی که نیست، یا همین حالاست که شکل عوض کند"-19
-
گر چه هم زن و هم مرد به پویایی آنچه که شکل عوض کردن می نامندش اشاره می کننداما مرد با پنهان کردن چیزی ثابت در جسمش می خواهد امکان تغییر شکل را در خودش حفظ کند چرا که فکر می کند با عریان شدن و از دست دادن آن ،امکان تغییر را از دست داده است و این همان دلبستن به امر پنهان و راز مقدس است ،چیزی که با ابرهای دود شونده ی مدرنیسم نمی خواند.-20گلشیری درداستان دیگری به نام پشت ساقه های نازک تجیرنیز کم طاقتی جامعه ی ما در برابربرهنگی ناب را، ماهرانه نشان می دهد.او نشان می دهد زندگی،تمام امور زندگی پر از سویه های مختلف است. سویه هایی حتا متضاد و متناقض و ما برای فرار ازهمین تضاد ها به جاهای امن پناه می بریم در پشت ساقه های نازک تجیر با دو زن روبرو می شویم زنی واقعی اما پر لک و پیس وزنی ،در عکس -بازنمایی یک واقعیت-بر روی مجله "عکس ،زن لختی بود موبور که پشت تجیر ایستاده بود.از تن زن تنها سر ویک پستان ویک دست ویک رانش پیدابود.بقیه ی تنش تنها طرح ظریف و مبهمی بود پشت ساقه های نازک تجیر"-21همان دو زن بینش سنتی-22 که قسمت مهمی از ساختاربوف کور هدایت را شکل می دهد.زن واقعی وزن آرمانی،مدرنیته اما زن واقعی را برایمان برهنه کرده طوری که دیگر نمی توانیم ببینیمش ،نمی توانیم تابش بیاوریم.
اگر دقت کنید پوشید گی زن در عکس این داستان شبیه به پوشیدگی منظور نظر این سطرهاست چیزی شبیه به در بین بودگی ،با این تفاوت که در پوشش تجیری این زن هاله می گیرد چرا که بدست نمی آید اما در پوشش حریری تنها زیبایی گسترش می یابد و لذت عمق می گیرد ولی همیشه احتمال بودنش هست ،بودنی که لمس می آورد و واقعی می کند و نمی گذارد که غیر قابل دسترس شود.
در این داستان هم گلشیری پرده از وجه دیگری از زندگی انسان امروزی جامعه ی ما بر می دارد پرده از مواجهه ی او با واقعیت اما نه با خودش و مستقیم ،بلکه در بازنمایی اش در امری بصری-عکس- جامعه ایران با مدرنیته تنها با سویه ی مدرنیسم اش -حوزه ی فرهنگ و هنر-آنهم به صورت بازنمایی شده در فیلم و عکس بخصوص فیلم مواجه شده است و از درک سویه ی مدرنیزاسیونش - حوزه ی اقتصاد و صنعت -جا مانده ،درک این جامعه از زندگی های مدرن بر خواسته وساخته ی فیلم هایی ست که در جوامع مدرن تولید گشته اند آنهم فیلم هایی با بینش پاستورال و ستایشی از زندگی مدرن ،از این رو مردان داستان پشت ساقه های نازک تجیر زن عکس شده رادوست دارند،زنی که زیبایی اش ساخته شده تا عکس شود،بر عکس شود،اما زن واقعی را نه.
کسانی اما از نوشته شدن چنین داستانهایی و تولید چنین ادبیاتی که پرده از واقعیت های جوامع خود بر می دارند برداشتی یکسره متفاوت دارند ،عده ای انرا ادبیات استعمارنو می دانند-23ادبیاتی که در راستای اهداف استعماری کشور های استعمار گر تولید می شود و از طرف همانها هم حمایت می شود و عده ای دیگر آن را نتیجه ی علم روانشناسی می دانند یعنی نتیجه ی آگاهی انسان از این علم،اگرچه نمی خواهم گفته و دلایل آنها را رد کنم چه گفته ودلایل کسانی که چنین رویکردی در ادبیات را به استعمار ربط می دهندچه آنها که دلیل بوجود امدن این گونه ازادبیات را روانکاوی می دانند اما باید گفت روانکاوی و نگاه روانکاوانه تنها باعث توجه بیشتر به المانهای جنسی و جنسیت در نوشتار شده است چرا که بدون آن نیز می توان رد خواستها و مسائل جنسی را در ادبیات پی گرفت، فقط شاید از تحلیل درست این حضور ها و آنچه که می گویند عاجز باشیم.
انسان همیشه با تمام آنچه که هست از هر جا و هر چه که می گذرد ردی از خود باقی می گذارد و هیچ گاه نمی تواند خواستی از خواستهایش را پنهان کند و نادیده بگیردو یا آن را از بین ببرد تنها می تواند آنها را تغییر بدهد ،منحرف کند ،وقتی فروید از مصرف انرژی سکسوالیته در ساخت تمدن و فرهنگ حرف می زند-24از قدرت انسان در همین تغییر دادن و منحرف کردن حرف می زند.ودر مقابل آنها که استعماررا پیش می کشند باید گفت مگر در مقابل این امر، در کشور هایی که به قول شما نشا نه ی استعمارند ،ادبیات فرمایشی تولید نمی شود چه کسی می تواند ژدانف را انکار کند؟با این حال هیچ کدام از اینها هم خالی از حقیقت نیستند در هر دو نوع این تولیدات می توان پدیده هایی از زندگی واقعی را دید که سر ساز گاری با هیچ ایدئو لوژی وبینش دیکته شده ای را ندارند هر چند میان اینها و ماه گردون تفاوت اززمین تا آسمان است.ماه گردونی که برساخته و خواسته ای از زیست و دریافت های یک انسان است انسانی که با تمام ویژگی های انسانی اش با تمام هرآنچه هست ،زند گی می کند.
-
-
1- تجربه ی مدرنیته-مارشال برمن -ترجمه ی مراد فرهاد پور-ص131
2- گلهای رنج- دخترک فقیر-شارل بود لر-ترجمه ی محمرضا پارسا یار-ص99
3-تجربه ی مدرنیته- مارشال برمن -ترجمه ی مراد فرهاد پور-ص133
4-حافظ
5-نقد وحقیقت-رولان بارت-ترجمه ی شیرین دخت دقیقیان-ص36
6- رباعیات خیام
7-امر واقعی لکان
8-نقل به مفهوم به احتمال قوی از بودلر؟
9- تجربه ی مدرنیته-مارشال برمن-ترجمه ی مراد فرهاد پور-ص18
10-زیبایی شناسی انتقادی -فصل نظریه ی زیبایی شناختی تئو دور آدورنو-ترجمه ی امید مهرگان-ص83
11-لذت متن -رولان بارت-ترجمه ی پیام یزدانجو-ص28و ص29
12-سخن عاشق-رولان بارت-ترجمه ی پیام یزدانجو-ص96
13-تجربه ی مدرنیته-مارشال برمن-ترجمه ی مراد فرهاد پور-ص131
14-نیمه ی تاریک ماه -نماز خانه ی کوچک- هوشنگ گلشیری--ص251
15-همان-ص258
16-همان-ص259
17-همان-ص260
18-همان-ص261
19-همان-ص260
20-اشاره به نام دیگر تجربه ی مدرنیته-هر آنچه سخت و استواراست ،دود می شود و به هوا می رود
21-نیمه ی تاریک ماه -پشت ساقه های نازک تجیر- هوشنگ گلشیری -ص141
22-سایت ساعت 15-ویژه ی زندگی روزمره -مقاله ی بودلر،بنیامین،پرسه زن
www.saat15.com/article.php?action=detail&uid=84&mag_id=8
23-ماهنامه ی ادبیات داستانی اسفند 82،فروردین 83-شماره ی77-78-ادبیات زنان زیبا رو-نوشته ی کامران پارسی نژاد
24-مکتب لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم-دکتر میترا کدیور-ص67
زمستان هزار سیصد و هشتاد پنج
3 Comments:
Anonymous ناشناس said...
نقل قولی شایسته از لذت متن بارت آورده ای ولی ای دوست عزیز نقل قول مذکور مخالف استدلال شماست
نمی دانم شاید فارسی اش معنی یگری بدهد ولی منظور بارت این است که پوشیدگی سکسی تر است. یعنی تایید حجاب از این نظر که سکسی است و با توجه به اینتلاچوآلایز کردن سکس در متن شما موضوع بسیار واضح است که سکس اهمیت و اولویت شبه الهی در نظر شما دارد
حرفی نیست ولی سوراخ دعا گم کرده اید. در مناقب برهنگی به جاهای دیگر می شود ماخذ داد که موید نظر شما باشد. لذت متن بارت اصلاً جای خوبی نیست.

Anonymous ناشناس said...
man mikhaham khahesh konam, manbae naghleghowli ra ke az "KARL MARX" awardeid, moarefi konid.
Benazaram naghle ghowl ra naghes be kar gerefteid.
ba tashakor- 09.12.2007

Anonymous ناشناس said...
ممنون عالی بود

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!