یکشنبه
دو شعر از حامد رحمتی
تاريخ ميان ابروهاي مرد در حركت است

كبريت را خاموش كن
اين خانه سالها پيش آتش گرفت
ابعاد فاجعه را ترك خوردن شيشه ها كشف كرد
و صدا در كره اي ديگر پيچيد
باستان شناسان همان شب را بزرگترين حادثه ي تاريخ ناميدند!
( ابروهای مرد توی هم می رود )

كبريت را دیگر خاموش كن
تلسكوب ها روي چند خط سياه زوم كرده اند
سوسوي ستاره اي ناشناس ساكنان شب را بي خواب مي كند
جهان پر از عناصر مضحك است
روزي گلوي برآمده از سكوت متورم مي شود
شايد شكستن مجسمه ها موزه اي را در جنوب لندن نگران كند
( ابروهاي مرد از هم باز مي شود )

كبريت را خاموش مي كني
كشاورزهاي روشن فكر از كشت خشخاش باز مي گردند
در جستجوي خانه اي كه سالها پيش آتش گرفت
روزي كه ابرها در كره اي ديگر باريدند
و روياي خنده دار ما به ابروهاي مرد پيوست


چراغ ها را خاموش مي كنم.

-----------------------------------------------



دگمه ها به سوی منظره ای زیبا گشوده شدند
پنجره ها فکر نمی کردند
جریان ساکن برق روی حریر های توری متمرکز شود
در قسمت فوقانی قطب نما عقربه ها از نفس می افتادند
از نفس افتاده بودیم
ما پیله کرده بودیم به کرم های کوچک ابریشم
و بوته های فرش که در نوسان بادهای موسمی رنگ می باختند

پنجره ها فکر نمی کردند
این گزارش نه چندان مفید با تحریف عدد ها به پایان می رسد
و خنده های ساختگی رهگذران روی برگ های عریض توت
به غضروف حشره ها صدمه می زند

ما پیله کرده بودیم به کرم های کوچک ابریشم
و جنس مرغوب خاک ...


وقتی جریان ساکن برق روی حریر های توری متمرکز می شود
آخرین دگمه را به همین سادگی فراموش می کنم
و کسالت بوته های فرش بادهای را به تحلیل می برد

ما افتاده بودیم
روی عقربه های قطب نما
از هر جهت خیالمان آسوده بود
اجساد حشره ها بر مبنای تغییرات فیزیکی جوانه می زند
و برگ های عریض توت در هیاهوی شاخه ها شبیه سازی می شود

ما پیله کرده بودیم به کرم های کوچک ابریشم
و پروانه های مضطرب پیراهن تو
که روی صفحه تلویزیون خشکیده بودند.
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!