لیلا نوروزی
این انگشتر هم سهم تو
کلاغ!
من حوصله انگشتم را هم ندارم
1
خیال کج یک گنجشکم.
اریب پرواز می کنم،
اریب تخم می گذارم،
و آسمان صاف بالای سرم را
اریب نوک می زنم !
2
دستانم بوی ماهی گیرانی را می دهند
که در جزر و مد اندامم
غرق شدند...
3
مادرم بچه ها را بزرگ می کرد و می گفت:
"خدا بزرگ است".
.
.
.
در جست وجوی حرفی برای گفتن،
"بچه ها را کوچک کردم"!
4
نه انفجار ماه،
نه انجماد خورشید.
راضی ام به نام کوچکم!
5
من یک دوربینم.
گاه در کادر افقی ام
رئیس جمهور عمودی ایستاده است.
گاه تمام لنزهای جهان گم می شود
در چشم های کسی که رو به من لبخند می زند:
..." سیب "...
من یک دوربینم.
گاه شکستن یک فنجان را
از نزدیک دیده ام!
6
با شکوفه های دامنم
بندری نرقص!
من نتیجه ی سروام
یادگاری های تنم را
با دارکوب ها قسمت می کنم...
کلاغ!
من حوصله انگشتم را هم ندارم
آفرین .زیباست.