www.flickr.com
|
سگ و زمستان بلند اولین رمان شهرنوش پارسیپور است که یکی و دو سال قبل از انقلاب اسلامی منتشر شده است اما متاسفانه دیده نشد و بعد از انقلاب هم ابتدا به خاطر جو انقلابی آن زمان و سپس به واسطهی دستگیری نویسنده امکان بازچاپ را پیدا نکرد. شهرنوش پارسی پور که کارهایش در ایران ممنوع است کتابهایش را توسط نشر باران در سوئد منتشر میکند.
رمان سگ و زمستان بلند که توجه مخاطب را به روابط اجتماعي جلب میکند در عین حال بيانگر تضاد و برخورد نسلهای مختلف در ایران آن دوره است. نسلهایی با سنتها و فرهنگ خاص خود . نویسنده توانسته است فضای جامعه متضاد آن دوره را و در عین حال روابط اجتماعی و دنیای جهان ایرانی را که شامل اجتماع و خانواده است را به خوبی نشان دهد. افرادي مثل عموها، عمهها، خالهها، پدر ومادرها، پدر و مادربزرگها يا خواهر و برادرهای بزرگتر ومسنتر وگاهي هم كلفت نوكرهای پير و خانه زاد است كه كمی از مسئوليت پدر ومادر را بر عهده می گيرند در مقابل آنها نسل جديدی قرار دارد با معيارهای متفاوت نگرشی مختلف و نيازهائی نو كه پابند وعده وعيدهای آرمانی و آن جهانی نيستند و به همين روزگار تعلق دارند، به خوبی در رمان نشان داده میشود. حسين وحوری ، نمادی از اين نسل هستند . حوری از حسين سيراب میشود. انديشهها و خواستهای حسين در حوری جايگزين میشود. حسين جوانی روشنفكر، ژرف نگر و اهل مطالعه و كتاب است، او که دنبال نوگرایی و دنبال حقیقت است، نيازي به هيچ گونه پرده پوشي بر اعمال و رفتار خود احساس نمیكند در مقابل عموی بزرگش، دائي، پدر و ديگر اقوام قرار گرفته است. اهل فامیل و آشنا از پدر و مادر تا دایی و همسایه همه با اسلحه سنت به جنگ او میآیند. محدویتهای زندگی در جامعه سنتی، شخصیت اصلی داستان را دچار بحرانهای روحی میکند و به الکل پناه میبرد و...
حوری شخصیت دیگر داستان است که از 15 سالگی درگیر و تحت تاثیر افکار برادرش حسین میشود. حسین جوانی است که فعال سیاسی است و به همبن دلیل 3 سال به زندان می رود و این شروع تیره روزی اوست که حتی پدر و مادر از او فاصله می گیرند و تنها رابط او با خانواده و کل جهان حوری است و البته سنگ صبور او نیز هست. مرگ حسین باعث میشود حوری وارث افکار مبارزه طلبانه برادر شود.
«اشکال کار فقط این بود که هیچ کس منو دوست نداشت آنقدر لاغر و نحیف بودم که کسی اعتنایی به من نکند ....
من همینطوری فکر می کردم که عاشقم ولی نمی دانستم عاشق چه کسی و در زوایای مغزم پی آدم می گشتم که عاشق بشوم. منوچهر مال سودابه بود از پسرهای آقای کردبچه خوشم نمی آمد به نظرم زشت می آمدند می ماند پسرهای خانم طبری. سیامک خان که زن داشت سیاوش خان افسر بود و من از افسرها خوشم نمی آمد (حسین گفته بود خوشش نمی آید) فرامرز خان دانشجو بود و نگاه سگ هم به دخترهای همسن من نمی انداخت و اما فریبرز، فریبرز بچه بودو فقط یک سال از من بزرگ تر بود و هنوز سیبل نداشت بعد یادم آمد که منوچهر هم سیبل ندارد. دلم نمی خواست عاشق فریبرز بشوم ولی هیچ کس دیگری نبود به ذهنم نمی آمد در خانواده مان پسری نداشتیم پسرهای عموی کوچکم فرنگ بودند و عموی بزرگم اصلا بچه نداشت. دایی ام تازه زن گرفته بود و پسر خاله ها هم بی اندازه بزرگ بودند ... دست آخر به فریبرز رضایت دادم و در عالم خیال مدتی به او فکر کردم ............ »
شهرنوش پارسیپور نویسندگی را از سیزدهسالگی آغاز کرد و از شانزدهسالگی داستانهایش با نام مستعار در گاهنامههای گوناگون به چاپ میرسید. سگ و زمستان بلند نخستین رمان او ست که در تابستان ۱۳۵۳ کار نوشتن آن پایان یافت.
نویسنده خود در یادداشتی بر بازچاپ این کتاب:
شصتوپنج ساله شدهام و هنوز تکلیف چاپ آثارم مشخص نیست. از مسعود مافان درخواست دارم «سگ و زمستان بلند» را تا اطلاع بعدی تجدید چاپ کند. این نخستین رمان من است که طرح آشفته آن در هجده سالگیام شکل گرفت و تا نیمههای آن نوشته شد. خروج از خرمشهر به قصد تهران، تغییر کار، بعد شوهر کردن و دانشگاه رفتن و بچهدار شدن کار تالیف آن را معلق کرد. این رمان پس از پایان دانشگاه و طلاق و استعفا از کار، در سال بحرانی ۱۳۵۳ به پایان رسید. چهارسال پیش از انقلاب اسلامی و عملاً پس از «سووشون» خانم سیمین دانشور دومین رمانیست که به دست زنی نوشته شده. این کتاب سرنوشت غمانگیزی دارد: نخستین چاپ آن را انتشارات امیرکبیر به مدیریت آقای جعفری انجام داد و تقریباً مصادف شد با انقلاب ایران و کتاب مهجور ماند. در آغاز انقلاب آقای جعفری که بنگاه انتشاراتیاش مصادره شده بود حقوق آن را به من برگرداند. دومین چاپ آن فدای «زنان بدون مردان» شد. از چاپخانه یک راست رفت به جایی که کتابها را خمیر میکنند. چاپهای بعدی آن پراکنده در این سوی و آن سوی دنیا انجام شده است.
در سال ۱۳۵۳، در زندان تفالی از حافظ زدم که سرنوشت آن چه میشود. دلیل این امر این که فقط دو نسخه ماشین شده از آن در دست دوستان بود و من مطمئن نبودم که نجات پیدا میکند. حافظ چنین پاسخ داد: شکر شکن شوند طوطیان هند، زین قند پارسی که به بنگاله میرود
بدبختانه تا امروز به بنگاله نرفته است و احساس من این است که خواجه شیراز هم همانند من از این بابت متعجب است! باری به هر تقدیر، در خواندن آن اگر نقصی پیدا کردید به جوانی نویسنده ببخشید. کتاب با توجه به شرایط سانسور زمان شاه نوشته شده و کوشش ناقصی است در بررسی مشکل چپگرایان در ایران آن زمان. در عین حال کوششی در درک حالت احساسی طبقات متوسط سنتی از مفهوم چپ. لطفا در خواندن کتاب کشتارهای سالهای دهه ۱۳۶۰را به خاطر داشته باشید.
شهرنوش پارسی پور
۱۱ مهر ۱۳۹۰
برابر با ۳ اکتبر ۲۰۱۱
شهر ریچموند در ایالات متحده آمریکا
برای تهیه این کتاب با نشر باران تماس بگیرید
info@baran.st
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|
www.flickr.com
|