سه‌شنبه


من از بهشت رانده شده‌ام و اكنون ابرها دروازه‌های آن را بر من بسته‌اند.

نگاهی به شكل‌گیری و اجرا¬های تئاتر زنده (Living Theatre)

مسعود نجفی

هنـگام مطالعــه تئاتر معاصر جهان به ویژه حوزه تئاتر تجربی در دوران پس از جنگ دوم جهانی، با نام » تئاتر زنده« برخود می‌كنیم كه یكی از پرآوازه‌ترین، موثرترین و انقلابی‌ترین گروه‌های تئاتر در ایالات متحده آمریكاست. به راستی كه صفتِ انقلابی برازنـده سبكِ اجرایی و نوع فعالیت‌های این گروه است. تئاتر زنده در 1947م. در شهر نیویورك بنیان گذاشته شد. جولین بِك 1و جودیت مالینا2 زوج جوانی بودند كه در آغاز مسیر تجربه‌گری در كنار یكدیگر قرار گرفتند. بِك در سی و یكم ماه مه سال 1925م. در شهر نیویورك متولد شد. جولین جوان در نیویورك به دبیرستان »هوراس مَن« 3 می‌رود و در هفده سالگی وارد دانشگاه »ییل« 4 می‌شود. او همزمان به نقاشی و شعر روی می‌آورد و قوای خلاق خود را محك می‌زند. مَنش خلاف عرف او در همان سال نخستِ ورود به دانشگاه، مدیران دانشگاه را به این نتیجه می‌رساند كه جای این جوانِ ناآرام در ییل نیست و به این ترتیب او اخراج می‌شود. در 1943م. بِك پس از اخراج از دانشگاه ییل به شهر نیویورك باز می‌گردد و تمام وقت خود را به شعر و نقاشی اختصاص می‌دهد. او در همین روزها با جودیت مالینا آشنا می‌شود و در حالی كه تازه وارد هفده سالگی شده بود، با او ازدواج می‌كند. مالینا در چهارم ژوئن سال 1926م. در شهر كیل 5 در آلمان متولد شد. پدرش یك خاخام یهودی بود. به دلیل تنش‌های سیاسی فزاینده در آلمان و برای رهایی از فشارهای سیاسی، به همراه خانواده‌اش در 1928م. به آمریكا مهاجرت كردند و در شهر نیویورك مستقر شدند مالینا از همان خرد سالی به بازیگری علاقمند بود. او در 1945م. به مدرسه نو برای پژوهش‌های اجتماعی رفت تا بتواند تئاتر را تحت نظر اروین پیسكاتور 6 بیاموزد. مالینا در این دوران بسیار تحت تأثیر نظریه¬های او قرار می‌گیرد و به اصول اساسی تئاتر اپیك 7 علاقمند می‌شود. برتولت برشت 8 نیز در همین دوران مشغول بررسی و بسطِ این نظریه¬ها بود. مالینا بعــدتر از برشــت نیز جدا می‌شود و از شیوه‌های روایتِ سنتی - كه مورد نظر او بودند- فاصله می‌گیرد. او از تئاتر تبلیغی (Agi-Prop) 9 كه در واقع تئاتر را به مثابه یك وسیله ارتباطی سیاسی می‌دید، فاصله گرفت. مالینا به عدم خشونت معتقد بود.







جولین بِك و جودیت مالینا در منزلشان

ازدواج بِك و مالینا یك ازدواج جنجالی، غیرعرفی و به كلی باز بود؛ به عبارت بهتر، تك همسری (monogamy) نبود. بِك در بیشتر دوران زندگیش یك دوست پسر داشت و مالینا نیز در تمام دوران ازدواجش با پسری از اعضای گروه به نام هانون رژنیكوف 10 كه بیست و پنج سال از او كم سن و سال‌تر بود، دوست بود. پس از مرگ بِك در سپتامبر 1985م. آن¬ها با هم ازدواج كردند و گروه تئاتر زنده را بار دیگر زنده و فعال كردند. اما با غروبِ بِك، دورانِ اسطوره‌ای اجراهای پر سر و صدای گروه نیز به تاریكی گرایید.
تئاتر زنده یكی از نخستین گروه‌های تجربی در آمریكا به شمار می‌آید كه بسیار تحت تأثیر آنتونن‏آرتو بودند. در دهه پنجاه، این گروه برای نخستین بار كارهایی براساس آثار پرنفوذ نویسندگان اروپایی اجرا كردند. نمایشنامه‌نویسان بزرگی مثل ژان كوكتو، گرترود اشتاین، تی. اس. الیوت و لوئیجی پیراندلو. در كنار این اجراها، تعدادی نمایشنامه جدید نیز در جریان كار گروهی و در تطابق شرایط اجتماعی- سیاسی به اجرا رسانیدند كه به آثار پر سر و صدایی بدل شدند. آن¬ها به فرم‌های جدیدی دست یافتند كه همگی منتج از نظریه¬‌های برشت و آرتو بودند.
در فاصله سال‌‌های 1959 تا 1963م. به بركت فضایی كه با كمكِ شایانِ جان كیج 11 و مِرس كانینگهام 12 در نیویورك به وجود آمد، تئاتر زنده به مركز فعالیت‌های آوانگارد فرهنگی تبدیل می‌شود و با انگیزه آگاهی بخشی اجتماعی به اجرا می‌پردازد. آن¬ها طلایه‌دار آف. برادوی 13 بودند. در 1959م. اجرای رابطه 14 با موفقیت چشمگیری روبرو شد و جایزه اُبی 15را نصیب بِك ساخت. جایزه‌ای كه سه بار دیگر نیز در سال‌های 1960م. برای اجرای در جنگل شهرها 16، در 1963م. برای اجرای زندان 17 و نیز در 1968م. برای اجرای آنتیگونه نصیب او می‌شود. اجرای رابطه گروه را در بسیار به شهرت رساند. تصویر¬های بی‌نظیری از قاچاقچیان مواد مخدر، معتادان و سرنگ‌هایی كه به بازوها فرو می‌روند، در كنار موسیقی جاز و البته لهجه خیابانی نیویوركی كه همگی روی صحنه بودند. همه چیز در حالِ انفجار می‌نمود و جمعیت، عصبانی شده بودند. در اجرای زندان آن¬ها خواستار یك اصلاح (¬رِفُرم) در نیروهای ارتش می‌شدند.
اداره مالیات آمریكا¬(IRS) 18 در 1963¬م. و بلافاصله پس از اجرای زندان به بهانه تأخیر در پرداخت مالیات، بِك و مالینا را به دادگاه می‌كشاند و تئاتر زنده را به طور موقت تعطیل می‌‌كند. كار كردنِ این زوجِ زندانی برای مدت پنج سال ممنوع اعلام می‌شود. آن¬ها از نظر دادگاه مجرم شناخته شدند. بنابراین تصمیم به ترك آمریكا گرفتند و پنج سال در اروپا به كار، اجرای تئاتر و تولید آثار جدید پرداختند. در مدتی كه مالینا در بازداشت به سر می‌برد، بازنویسی دیگری را از بازنویسی برشت از آنتیگونه انجام می‌دهد. او پرولوگ ناتورالیستی برشت را حذف كرد و به جای آن یك صحنه رقص بین تبس و آرگوس قرار داد. بازیگران گروه همسرایان قبل از تقسیم شدن به گروه‌های آنتاگونیست آواز می‌خواندند، حرف می‌زدند، یكدیگر را دور می‌زدند و همچون رقص‌های آئینی در یك دایره حركت می‌كردند. اجرا به نحوی با یك ژستور سیاسی طراحی شده بود تا بتواند تماشاگر را به یاد جنگ ویتنام بیاندازد. تماشاگران وادار می‌شدند تا وارد كنش نمایشی بشوند و مثل اعضای ارتش آرگوس به تبس حمله كنند. مالینا بعدتر در كتاب خاطرات خود توضیح می‌دهد كه تا چه حد احساس خطر می‌كرده و خود را نسبت به تحولات اجتماعی دهه شصت در آمریكا و اروپا ناآشنا احساس كرده است.
تئاتر زنده فاصله بین هنر و سیاست را كم كرد، موانع را از بین ‌برد و تئاتری انقلابی را بنیان ‌گذارد. آن¬ها تأثیری فراموش نشدنی بر تئاتر باقی گذاشتند. ستون‌های آسایش و راحتی حاصل از ناتورالیسم را به شدت لرزاندند و به مفهوم¬های تجربی و تقابل‌های رادیكال روی آوردند؛ به ریشه‌های آئینی بازگشتند، به چیزی دست یافتند كه نسبت به تئاترهای كم‌مایه روزمره در زمان خودشان، بسیار باارزش‏تر می‌نمود. شهرت آن¬ها بیشتر به خاطر تقابل‌شان با انفعال تماشاگر است؛ پرتاب كردن تماشاگر به راهروی بین صندلی‌ها، كشاندن آن¬ها به صحنه و تحریك‌شان برای وارد شدن به كنش نمایشی؛ شاید بالاتر از همه این‌ها این باشد كه تئاتر را به حیطه سیاست كشاندند و به چالش با عقیده¬ها و ایدئولوژی‌هایی پرداختند كه بسیار محافظه‌كارانه می‏نمودند و مفروض همگان واقع شده بودند. در 1968م. با حركت‌های دانشجویی پاریس هم‌نوا می‌شوند و بلافاصله اجرای »اكنون بهشت« 19 را روی صحنه می‌برند. یك سال بعد به آمریكا باز می‌گردند اما باز دوباره وادار به سفر می‌شوند و این بار به برزیل می‌روند. اجرای اكنون بهشت یكی از مهم‌ترین آثار گروه است؛ تا حدی كه برخی از منتقدین نام گروه را متعارف با این اجرا می‌شناسند.
هیچ متن یا طرحِ داستانی (plot)¬¬، آن طور كه متداول است، مبنای كار نبود و روایت، كاملاًً غیرخطی بود. انقلابی نمادین به تصویر در می‌آمد كه در انتها به شرایط بهشت‌گونه »انقلابی- آنارشیستی« می‌انجامید. بهشت این اثر با »خود« تحقق یافته و »ما«ی اشتراكی به جای »من« فردی تعریف می‌شُد؛ با عشق جهانی؛ با انقلاب دائمی انسانِ دیونیزوسی. پیش از هر اجرای این اثر، نموداری شامل هشت مرحله پخش می‌شد؛ هشت مرحله‌ای كه گویای یك سلوك بودند:
1- مرحله خیر و شر.
2- مرحله دعا.
3- مرحله تربیت.
4- مرحله طریق.
5- مرحله رستگاری.
6- مرحله عشق.
7- مرحله آسمان و زمین.
8- مرحله خدا و انسان.
این هشت پله، نردبان تعالی به سوی انقلابی جاوید تصور می‌شدند كه سرانجام می‌بایستی خدا و انسان را به هم پیوند می‌زدند. هر مرحله خود به سه بخش دیگر تقسیم می‌شد:
1- آیین‌های گذار. 20
2- همچون یك منظره (چشم‌انداز).
3- همچون كنش جاری.
گروه سعی داشتند تا با گذر از مرز و فاصله بین بازیگران و تماشاگران، تمامِ آن¬ها را به پیوستن و دخالت در اجرا تشویق نمایند. مالینا توضیح می‌دهد كه:
»هدف آن است تا مردم را بر روی صحنه به چهره‌هایی واقعاًً انقلابی بدل كنیم. « 21
اجرا در سالنی پر نور و البته بدون پرده انجام شد:
« پیش از آغاز اجرا، گروهی از بازیگران با سر و وضع هیپی‌ها روی صحنه نشسته بودند و مشغول خوردن، گیتار زدن، عشق بازی و یا پرت كردن هواپیماهای كاغذی به سمت تماشاگران بودند. تماشاگرانی كه از قشرهای مختلف بودند؛ هیپی‌ها، زوج‌های جوان و میانسال، والدین به همراه فرزندانشان، روشنفكران، بالای شهری‌ها، پائین شهری‌ها و نیز البته تعداد كمی سیاه پوست. پس از این¬كه تماشاگران در جایشان آرام گرفتند، گروه با این جملات كار خود را آغاز كرد:
« شما امشب این جا آمده‌اید تا بازی كنید، خوب پس بازی كنید دیگر!¬»
آن¬ها شروع كردند به تحریك تماشاگران؛ عده‌ای دیگر از بازیگران نیز با لباس‌های رنگارنگ از چند سو در راهروها دیده می‌شدند، آن¬ها به میان تماشاگران می‌آمدند و چیزهایی در گوش آن¬ها زمزمه می‌كردند:
« به من اجازه نمی‌دهند بدون پاسپورت مسافرت كنم.¬» و یا :
« نمی‌دانم چطور می‌شود این جنگ لعنتی را تمام كرد.¬»
بازیگران به تدریج حالتی خشم‌آلود و خصمانه به خود می‌گیرند و در اوجِ خشم شعارهایی بر زبان می‌آورند و آن قدر ادامه می‌دهند تا این كه فریادهاشان به اوج می‌رسد. در یك لحظه صدای زوزه هولناك و غمباری بلند می‌شود؛ تمام گروه نیز آن را تكرار می‌كنند؛ سپس سكوت؛ باز هم جمله‌هایی در گوش تماشاگران زمزمه می‌شوند. این جمله‌ها هم كم كم به صورت زوزه در می‌آیند و اوج می‌گیرند. در این جاست كه جودیت مالینا با چهره‌ای خشك و بی‌حركت در لباس سیاه رنگ ظاهر می‌شود. لحظه‌ای بعد، جیغ زنان شروع به تكرار جمله‌های تحریك‌آمیز می‌كند، با موهایی آشفته، رگ‌هایی برجسته از فرط هیجان، تا اوج عصبانیت پیش می‌رود. بازیگران در حین این كه فریاد می‌زنند « نمی‌گذارند لباس‌هایم را در آورم!¬» بخش‌هایی از لباس خود را در می‌آورند. در پی این اقدام، گروهی از تماشاگران نیز با آن¬ها همراه می‌شوند؛ روی صحنه می‌روند و در كنار بازیگران، مراسم یوگا - نخستین سفر به بهشت- را آغاز می‌كنند. گروه تماشاگران و بازیگران دایره‌وار كنار هم می‌نشینند و اولین بخش از مرحله نخست را به اجرا در می‌آورند. در فضای نیمه تاریك صحنه، تشخیص گروه تماشاگران از بازیگران غیرممكن می‌نماید. در بخش دوم از این مرحله، اجراگرانِ گروه، هِرمی از بدن‌های خود می‌ساختند كه نمایان¬گرِ تصویری از مرگ و تجدید حیاتِ سرخ‌پوستانِ آمریكا بود. بازیگران با ادای جمله‌هایی به تحریك تماشاگران ادامه می‌دهند:
« انقلابی به وجود آورید.»، «هسته‌های آنارشیستی بسازید.¬»، « همان باشید كه دنیا هست.» و یا «همه چیز را تغییر دهید، تغییر دهید.»
بحث‌های داغی میان تماشاگران و بازیگران در روی صحنه در می‌گیرد و اجرا به یكی از هدف¬های خود می‌رسد كه همانا رویارویی و مواجهه تماشاگران و بازیگران است. البته در این میانه دسته‌ای نیز به خشم آمده بودند و بهای بلیط خود را طلب می‌كردند!» 22
یكی از رادیكال‌ترین بخش‌‌های اجرا فصل »آمیزش جمعی« بوده است؛ بسیاری از بازیگران و تماشاگران روی صحنه می‌روند؛ آن¬هایی كه از اجرا ناراضی بودند، سالن را ترك می‌نمایند و بقیه یا به تماشا مشغول می‌شوند و یا در گوشه و كنار سالن یا راهروها به صحبت با یكدیگر می‌پردازند. ادامه اجرا- مراسم تا نیمی از شب به درازا می‌كشد. روی صحنه، پول سوزانده می‌شود و صحنه‌ای از پس صحنه‌ای دیگر تا ساعت سه صبح ادامه می‌یابد تا این كه سرانجام نوبت به آخرین فصل اجرا می‌رسد: پرواز انسان.
شماری از اجراگرانِ گروه در میان تماشاگران می‌ایستند تا آن¬هایی را كه برای تجربه پرواز آماده و به وصف شده‌اند، در هوا بگیرند؛ آن¬ها فریاد می‌كشیدند:
»نفس بكشید؛ نفس بكشید؛ نفس بكشید.«
صفِ روی صحنه، یك به یك خود را روی دستان منتظر در پایین پرتاب می‌كنند و بر فراز دست‌ها به پرواز در می‌آیند؛ چنان كه تجربه‌ای از آزادی، به تماشاگران عرضه می‌شود؛ استعاره‌ای از آزادی روح آدمی.



پایان اجرا هنگامی فرا می‌رسد كه همگی حاضران در یك صف به خیابان می‌روند، گویی كه می‌خواهند ادامه كار را آنجا دنبال كنند. بِك و اعضای گروه عده‌ای از تماشاگران را روی شانه‌های خود به سمت خیابان می‌برند. بِك در آستانه در خروجی این جمله‌ها را از ر.د. لینگ 23 نقل می‌كند:
»اگر می‌توانستم شما را از دست فكر درمانده‌تان نجات بخشم ... اگر می‌توانستم به شما بگویم: حتماًً می‌دانستید ...«
بِك اجازه خروج از در تئاتر را نداشت؛ در صورتی كه وارد خیابان می‌شد، احتمال دستگیر شدنش از سوی پلیس وجود داشت. 24 او در آستانه در به همگی شب به خیر گفت و اجرا به پایان رسید.
تم¬ اصلی اجراهای تئاتر زنده عبارت بود از: جهان به مثابه زندان و یا به عبارت دیگر می‌توان گفت: آزادی. آن¬ها با سر و كله زدن با موضوع‌های گوناگون مثل عدالت، شرایط زندان‌ها و جنگ ویتنام در جستجوی همین مفهوم بودند. بِك هنرمندی به تمام معنا سیاسی بود. در حقیقت، سیاست، تمام زندگی او و حتا هنرش را نیز در بر گرفته بود. عده‌ای از منتقدین با استناد به آثار او معتقدند كه او در اساس كار تئاتر را با تمركز بر تصویرهای سیاسی پی می‌گرفت و اجراهایش بر بنیان‌های سیاسی استوار بودند. بِك در دهه شصت میلادی تعداد زیادی راهپیمایی سیاسی را رهبری ‌كرد. راهپیمایی‌هایی كه همگی ضدجنگ و در جستجوی صلح انجام می‌شدند. آن¬ها در آن سوی اجراهای خیابانیشان پرسش‌هایی اساسی درباره اتوریته سیاسی و سرسپردگی به قدرت را طرح می‌كردند.
هنگامی كه در سال 1969 م. هسته اولیه گروه از هم می‌پاشد، بِك و مالینا به كار با هم ادامه می‌دهند و در 1970 م. به برزیل مهاجرت می‌كنند. در آن¬جا هم به خاطر فعالیت‌های سیاسی دو ماه را در بازداشت می‌گذرانند و ناچار به آمریكا باز می‌گردند. آن¬ها در 1972 م. دوباره گروه را بنیان می‌گذارند. بِك با همراهی مالینا، چهار نمایشنامه از اجراهای خود را در فاصله سال‌های 1971 تا 1977 م. به چاپ می‌رسانند كه به این شرح‌اند:
1- اكنون بهشتدر 1971 م. كه در نوع خود انقلابی در تئاتر »آف برادوی« به شمار می‌آمد.
2- در 1972 م. “Les Legs de Cain: Trois projects Pilotes”
3- فرانكشتاین در 1972 م. كه از پرآوازه‌ترین آثار صحنه‌ای آنان است.
4- در 1977 م. » هفت مراقبه برای سیاست سادومازوخیستی.«
بِك در زمینه تئاتر نیز دو كتاب مهم می‌نویسد. نخست در سال 1970م. كتابی با عنوان »ما گروه تئاتر زنده« را به چاپ رسانید كه در آن به شرح و بسط ایده‌ها و فرضیه‌های خود درباره هنر تئاتر می‌پردازد و فرایند به كارگیری آن¬ها را در جریان كار عملی كاوش می‌كند. او دو سال بعدتر نیز كتابی با عنوان »حیات تئاتر« می‌‌نویسد كه در آن به شكل كلی‌تری به بازنگری نظرات خود می‌پردازد. بِك در مقام شاعر نیز در 1963م. كتاب ترانه‌‌های انقلاب را منتشر می‌كند و در 1969م. نیز مجموعه »بیست و یك ترانه انقلاب» را به چاپ می‌سپارد. مالینا نیز بسیار پركار بود و علاوه بر این كه در 1972م. كتاب خاطراتش را به چاپ رساند؛ در دانشگاه نیویورك نیز به عنوان استاد مهمان به تدریس پرداخت.
این زوج پرشور، با یاری یكدیگر توانستند در برابر جنگِ سرد و نیز جنگ ویتنام بایستند. آن¬ها افتخار¬های بی-شماری را در دوران كاری خود به دست آوردند كه از آن میان می‌توان به این¬ها اشاره كرد: »جایزه بزرگ تئاتر ملت‌ها در پاریس« و نیز »جایزه هنر خلاق از دانشگاه براندیز» 25 و جایزه منتقدین نیویورك و بالاخره مجموعه شش جایزه ُابی در شش دوره مختلف. تئاتر زنده یكی از پرافتخارترین تئاترهای نیویورك و البته آمریكا به شمار می‌آید.
آن¬ها در 1983م. به تئاتر جویس 26 در نیویورك دعوت شدند تا آثارشان را به صورت رپرتوار اجرا كنند؛ چرا كه در این دوران برای بازگشایی تئاترشان پولی در بساط نداشتند. در همین روزها بود كه بِك متوجه شد مبتلا به سرطان معده است و فرصت زیادی ندارد. در دو سال پایانی عمرش در تعدادی فیلم سینمایی ایفای نقش كرد كه از همه مشهورتر همان كاراكتر هنری كین 27 در »جن‌گیر 2« بود. در همین زمان بود كه مالینا هم در فیلم خانواده آدامز در نقش مادربزرگ ظاهر شد. بِك آثار نقاشی خود را كه در سبك «اكسپرسیونیزم انتزاعی« كار كرده بود در گالری پگی گوگنهایم 28 به نمایش گذاشت.
بِك و مالینا به هر آن¬چه كه می‌گفتند، عمل می‌كردند؛ چه در زندگی فردی و خصوصی و چه در زندگی اجتماعی و این نهایت باور و ایمان است. آن¬ها و اعضای گروه در نیمی از كشورهایی كه بودند بیش از دوازده بار بازداشت شدند. در بیش از بیست و پنج كشور جهان با هشت زبان توانستند هشتاد اثر را اجرا كنند. بِك در برداشتش از آزادی، پیشنهاد می‌كند كه بپذیریم كه ما ساختار اجتماعی‌مان را بر مفهوم اِروتیسیسم¬(Eroticism) بنیان می‌كنیم؛ اگر مفهوم سكس، خشك و انعطاف‌ناپذیر باشد؛ زندگی اجتماعی و سیاسی ما نیز انعطاف‌ناپذیر خواهد بود. پس این مفهوم از خانه آغاز می‌شود و در كنگره 29 ادامه می‌یابد. بهترین روش برای فرد برای جدا شدن از این مفاهیم این است كه از كلیشه‌های اروتیك دور شود. بِك فقط یك سنت‌شكن در عرصه هنر نبود؛ او یك صلح‌طلب، یك فمنیست، یك گیاهخوار و یك آنارشیست نیز بود.
جولین بِك در چهاردهم سپتامبر سال 1985م. بر اثر پیشرفت سرطان معدن درگذشت. با مروری بر بخش‌هایی از متن چاپ شده »اكنون بهشت« این نوشته را به پایان می‌بریم.

اكنون بهشت
آزاد بودن، فقط یك حالت از محدود بودن است.
آزادی فقط یك آغاز است.
تمام شكل‌های كنش خلاق در خارج از محدوده‌های آزادی مرسوم هستند.
بدون برخی از انواع آزادی، هیچ چیز خاصی اتفاق نمی‌افتد.
ما پس از این كه آن را به دست بیاوریم، كارهای زیبایی برای انجام دادن داریم.
هنوز هیچكس، كاملاًً آزاد نزیسته است.
من به نظریه خودكشی اعتراض دارم.
تمام چیزی كه ما اكنون به آن نیاز داریم، آزادی است.
بهشت نخست: مرد و زن‌هایی مثل پرنده آزاد. آزادانه كار می‌كنند.
بهشت دوم: احساس آزادی می‌كنند. آنقدر آزاد كه می‌توانند نگران سایر چیزها نباشند.
بهشت سوم: آزاد بودن یعنی رها شدن از گرسنگی.
بهشت چهارم: آزاد بودن، یعنی رها شدن از سعادتی كه به یك طبقه خاص تعلق دارد؛ یعنی رها شدن از قانون.
بهشت پنجم: نگران چیزهایی است كه ما تاكنون نتوانسته‌ایم نگران آن¬ها باشیم.
بهشت ششم: چگونه بودن یا نبودن.
با یا بدون آزادی، به هر حال، بودن پدیده‌ای ناقص است.
بهشت هفتم: اكنون بهشت. در اینجا و در بهشت، شما آزاد هستید.
همه این بدبختی‌ها به این خاطر است كه ما انقلابی‌ها، لباس رئالیسم پوشیده‌ایم.
به من اجازه نمی‌دهند تا بدون گذرنامه مسافرت كنم.
من نمی‌توانم آزادانه سفر كنم. من نمی‌توانم به طرف آرزوهایم بروم!
مرا از مرد درونم جدا كرده‌اند.
مرزهای من به طرز مستبدانه‌ای به وسیله دیگران تعیین شده‌اند.
ابرها، دروازه‌های بهشت را بر روی من بسته‌اند.
به من اجازه نمی‌دهند تا ماری¬جوانا بكشند.
به من اجازه نمی‌دهند تا لباس‌هایم را در بیاورم.
بدن ما، چیزی كه ما از آن ساخته شده‌ایم، به خودی خود، زیباست.
ما نمی‌توانیم به طور طبیعی با هم رفتار كنیم. فرهنگ ما، عشق را پس رانده است.
(در این زمان همه بازیگران باید به زیر پیراهن‌های خود رسیده باشند و پلیس احتمالاًً وارد می‌شود تا آن¬ها را بازداشت كند.)
به من اجازه نمی‌دهند تا برهنه باشم.
من از دروازه‌های بهشت رانده شده‌ام. ...


1. Julian Beck
2. Judith Malina
3. Horace Man
4. Yale
5. Keil
6. پسیکاتور نیز در آن دوران (جنگ جهانی دوم) به آمریكا مهاجرت كرده و مدرسه تئاتر دایره كرده بود.
7. Epic
8. برشت نیز در این دوره در آمریكا كار و فعالیت می‌كرده است.
9. نمایش‌های تبلیغی Agitation Propaganda نخستین بار به اجراهایی در شوروی سابق گفته می‌شد كه برای تبلیغ سوسیالیسم در شهرها و خیابان‌ها اجرا می‌شدند. بعدتر به هر نوع اثر تبلیغی كه در خدمت اشاعه یك نوع تفكر یا ایدئولوژی باشد نیز اطلاق شد.
10. Hanon Renzikov
11. برای آگاهی بیشتر رجوع كنید به گفتگوی جان كیج و مرس كانینگهام در كتاب: نمایی از نمایش، مجموعه مقالات؛ سپیده سحر، تهران، 1384.
12. Merce Cunningham
13. آف برادوی ¬(Off Broadway) جریانی است در تئاتر آمریكا كه در مقابل آثار عرفی و تجاری كه در برادوی روی صحنه می‌رفتند، شكل گرفت.
14. Connection
15. جایزه اُبی (Obie) به آثار آف. برادوی اختصاص دارد.
16. The Jungle of Cities
17. Brig
18. اداره مالیات آمریكا بهانه دیگری نیز داشت. بِك در اجراهایش از ماری جوانا و LSD استفاده می‌كرد.
19. Paradise Now
20. Rites of Passage
21. Croyden, Margaret; Lunatics, Lovers and Poets: The Contemporary Experimental Theatre; Mc Grow Hill book, 1974, P. 12-17
22. همان. نیز ن.ك به:
Bigsby, C.W.E; A Critical introduction to twentieth century American Drama, volume Three, Cambridge University press, 1985.
23. R.D. Laing
24. به همین دلیل بِك و مالینا در¬1970 م. به برزیل می‌روند.
25. Brandeis
26. Joice
27. Henry Kane
28. Peggy Guggenheim
29. مقصود از كنگره، مجلس كنگره آمریكاست. بِك در این مبحث جامعه آمریكا را در نظر دارد كه رو به قهقرا دارد.
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!