چهارشنبه

شعرهایی از مهتاب کرانشه


این علت العلیؔنِ طربناک
طعم سوزش دارد
طعم خاک کُندُری.
عقربه بر خش خش این معلوم ِ عفیونی تف می کند
تیک تاک اش تاب برمی دارد.
از اینکه هارمونی روزها گم شده
بر سر وفات کدام حرف فاتحه بخوانم!؟
من با کلمه حشر و نشر دارم
طعم گس دیوار را نمی فهمم
پرده هارا تاب نمی آورم.

هستم / پس باید باشم !
از این لغت های حسی
و این شعرها
معلوم ام نشد
که شاید هیچ وقت
هیچ کجا
هیچ چیز بوده است؟
پس خوش باد روزگاران
ای مرده گانیِ عزیزِ خاموشی!


-------------------------------


نارنجی به زیر پوست ام وول می خورد
گرم /آهسته/ کمی آشنا
وِلوِله ی کمی سکوت / کمی صدا
دوباره های مستی و رخوتِ حرف ها
دُوُرِ دَوار دامن ام
چرخ می خورم /چرخ می زنم
آواز ترکمنی می زند زیر چشم هام
های و هووی و واای و دآ و دآ دآر
گرم /آهسته/کمی آشنا



0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!