چهارشنبه


يكبار غين: ‌آنچه مي‌گويم دروغ است
لیلاصادقی

آن طرف پنجره، يکي از خانه‌ها پنجره‌اش را باز کرده و ملافه‌اي را تکان مي‌دهد. نان خشک‌ها از ملافه دست مي‌کشند و توي کوچه دست به دست مي‌شوند. کله سحر کفترها خرده نان‌ها را ورمي‌چينند و ريزه نان‌ها را مورچه‌ها طرف ظهر به طرفي مي‌کشند و تکه‌هاي بزرگ را کسي جمع مي‌کند و با صداي متناوبش داد مي‌کشد: نمکيه نمکي.
در يکي از خانه‌ها باز مي‌شود و بچه‌اي با تاپ تاپ توپش بيرون مي‌پرد. يکي از پنجره‌ها باز مي‌شود و کسي داد مي‌زند: هي! اينجا توپ بازي نکن. شيشه‌مون مي‌شکنه. برو يک جاي ديگه. کسي از داخل خانه مي‌گويد: کجا از زير کار در رفتي لب پنجره. دستم درد گرفت. بيا کمک اينو جا به جا کنيم.
کسي از جايي مي‌پيچد توي اين کوچه و در امتداد جوب حرکت مي‌کند. در يکي از خانه‌ها را مي‌زند و چند کلمه آرام رد و بدل مي‌شود. کنار شانه زن روي ديوار سوسکي مدام به شاخک‌هايش تکان خفيفي مي‌دهد و هرچند مدت، يک تکان به جلو حرکت مي‌کند.
هوا که سايه روشن مي‌شود، يک پنجره ديگر هم آن طرف کوچه باز مي‌شود و آن يکي پنجره هم اين طرف و آن چند پنجره بالايي و اين چند پنجره اين طرفي.
چند نفر توي ايوان آن يکي خانه نشسته‌اند و با صداي راديويي که روشن است، دارند هندوانه مي‌خورند.
يکي از اين طرف پنجره به کسي در اين طرف آن يکي پنجره سلام مي کند و حال و احوال پرسي.
آن يکي پنجره هم باز مي شود و کسي مي‌گويد که: خب، خبرا؟ شنيدم قرارده اسم اين كوچه رو عوض كنن.
نه بابا! من شنيدم قراره اينجا خيابون بشه.
اما من شنيدم قراره استان بشه. شايد هم! راستي اسم اين داستان چي بود؟
چیزی که من شنیدم راسته و این حرف دروغه. پس به این حرفا گوش نکنین. کلکی تو کاره. از جاتون جم نخورین. شنیدم حکومت نظامیه و هر کی از خونه‌اش بیرون بیاد، می‌گیرن، می‌برن دارش می‌زنن.
البته چیزی که من می‌گم دروغه. این حرف خودشم یک جورایی دروغه. تو شهر بغلی بودم که مردم رو می‌زدن، می‌کوبیدن به دیوار و دلیلش رو نفهمیدم. انگار قرار بود اسم خیابونشون رو عوض کنن. مردم از اون اسم خوششون نمی‌اومد. اعتراض کرده بودن. نمی‌دونم چه اسمی بود. صدای همه رو دراورده بود. انگار یک چیزی شبیه ضحاک شهر، سفاک شهر، یا مسواک شهر!
منم یک چیزایی شنیدم که با همه‌ی اینا فرق داره. اینجا قرار نیست هیچ اتفاقی بیفته. فقط هممون باید بریم میدون شهر، یک مدتی باشیم و بعد برگردیم سر خونه‌ی خودمون.
راستش رو بخواین قراره به هر کدوممون یک خونه بدن و اینجا رو پارک کنن.
كسي پنجره‌اش را مي بندد و آن يكي هم.
1 Comments:
Anonymous نويد said...
سلام !
موفق باشيد .

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!