یکشنبه

عاشقانه ها

رباب محب

۱
بوی دریا می دهی
وقتی ماهی کوچکِ دلت را
در آب هایِ رابطه
رها می کنی.


۲
وقتی که آمدی
جهان از ذات خویش
خالی شد
تا از نفسِ تو پُر شود
اما
من
بوسه یِ نارسی بودم
بر شاخِ دهانت
غنچه یِ گسی...
آنام کوچکِ خدا. پائیز ۱۹۹۶ استکهلم. باران.

.
.
پیاله ی پیدا


زخم هایش را که می لیسیدم
نایاب ترین شراب ها
خوشبختی بود
و دهانِ من
پیداترینِ پیاله ها.

.

آبی را تجربه کن


عاشقان شب
آبی را در حلول هایِ حرام
تجربه می کنند.

اگر به طنازترین ماهی مستم
عاشقی
رها کن گوشماهی هایِ سیاه را
در صدف دست هایت

با من
به دورترینِ خود بیا.

.

بهترین راه

میانه یِ رودی ایستاده ام
بهترین راه اینست.

در تو
که می پیچم
راه و مقصد یکی می شوند.
زنجموره های مخدوش. نشر قلم پائیز ۱۹۹٨ گوتنبرگ.

۱
لبخند نطفه می بندد
قانون
می شکفد
از خود می گذرد

با فانوس بلوغ می آیی
آنجا که ذات جاست
نهفته در
جای جایِ من
خوشه هایِ من.

۲
تا ته رود
ریزشِ مهربان خاک
آهو که با میلِ شاخ می آید
در قلمروِ پرسه.

تا ته شب
ولوله از شکارِ پروانه هاست
آن چنان که تو می آیی
با مرتعی در دست.
پس از این اگر از هراس خالی بمانم. ۱٣٨٣ نشر لاجورد. ایران.

۱
سینه بندت
: انارستانِ دو انار.

تو حرف می زنی
من خیال می بافم.


۲
پرنده !
حالا که بالاست آتش
گواراست
آتش
من پاره های یک منظره ام.

۱٣٨٨/ ۲۰۰۹ گروه انتشارات آزاد ایران

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!