-
«نجواهای بیاجازه» تجربهای نمایشی در یک تاکسی واقعیگفتوگوی محسن عظیمی با آزاده گنجه ،
نویسنده و کارگردان نمایش «نجواهای بیاجازه»
-
«نجواهای بیاجازه» نمایشیست که داخل یک تاکسی اجرا میشود؛ از کافهپیادهرو که کافهای در اطراف دانشگاه تهران میباشد تاکسی شروع به حرکت میکند و در خیابانهای اطراف مسیرش را ادامه میدهد و در هر نوبت اجرا سه تماشاگر بههمراه راننده تاکسی و سهشخصیت زن که به عنوان مسافر هر کدام مسیری را با تاکسی طی میکنند در آن حضور دارند.
این نمایش که بهعنوان اثر برگزیده سیزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهی، بخش کارگاه خلاقیت شکسپیر انتخاب شده بهدور از هیاهوهای کاذب تئاتر ایران پس از تلاشهای فراوان آزاده گنجه نویسنده و کارگردان نمایش و گروه همراهش از اواخر شهریور تا اوایل مهرماه 1389 هر روز از ساعت 17 تا 19:30 هر 30 دقیقه در یک تاکسی واقعی اجرا میشود.
مروارید خردمند، سونیا سنجری، مهرو صحرانورد و محمدابراهیم عزیزی بازیگرانی هستند که در «نجواهای بیاجازه» ایفای نقش میکنند و شادی شاهعلی دستیار و فواد اصفهانی مشاور کارگردان این نمایش هستند.
پس از دیدن نمایش، سراغ آزاده گنجه نویسنده و کارگردان کار میروم و بهدلیل شلوغ بودن فضای کافه و خیابانها داخل همان تاکسی که حالا نقش یک سالن تئاتر را به خود گرفته با او گفتگویی انجام میدهم.
لطفاً از خودتان و فعالیتهایتان بگویید.فارغالتحصیل تئاتر از دانشگاه سینماتئاتر هستم و در حال حاضر دانشجوی دکترای تئاتر در دانشگاه برن سوئیس. اصولاً همیشه کارهایم معمولاً یا شیوهی مواجهه در آن بوده یا بیشتر تئاتر محیطی بوده و در واقع تئاتری که خیلی سالنی نیست و در فضاهای غیرمتعارف و فضاهای عمومی اجرا میشود. البته تئاتر سالنی هم کار کردهام با دوستان ولی با شیوههای بهخصوصی که تماشاگر در آن تعامل داشته یا تماشاگر-بازیگر بوده است.
-
از چه سالی و با چه تئاتری کارتان را شروع کردید؟سال 1380 اولین نمایش من با نام «باجه» در جشنواره تئاتر تجربه اجرا شد و کاری بود که با استفاده از قراردادن شش باجه تلفن در فضاهای بیرونی اجرا میشد.
-
-
-
ظاهراً از ابتدا شما کارهایتان را با تئاترهایی غیرمتعارف و در فضاهای بیرونی شروع کردید؛ آیا این یک انتخاب بود یا به دلیل مشکلات سالن و یا... به این شیوه روی آوردید؟نه، یک انتخاب بود و دلیل اصلی آن این بود که فکر میکردم تئاتر سالنی بهشدت لوکس است و خیلیها را از دیدن تئاتر دور میکند و دوست داشتم نمایشهایی را که اجرا میکنم برای همه باشد نه یک قشر خاص. یادم میآید از همان سالهای ابتدای دههی هشتاد شعار تئاتر برای همه راه افتاده بود ولی در عمل کسی در این راه کوششی نمیکرد. من بعد از اجرای «باجه» یک کار خیابانی انجام دادم که البته خیابانی نبود بلکه کاری بود که میتوانست هر جایی اجرا شود؛ نمایشی بود با نام «همیشه از کنار تو» که دربارهی حقوق زنان بود و در فضای بیرونی تئاتر شهر، نواب و جاهای مختلف شهر اجرا شد، نوعی تئاتر شورایی بود و میتوانم بگویم ما اولین گروهی بودیم که تئاتر شورایی کار کردیم و از آن سال به بعد خیلی از گروهها بهطور منسجم تئاتر شورایی کار میکنند؛ تئاتری که آگستو بوال کارگردان و نظریهپرداز تئاتر بنیان گذاشته و در آن تماشاگر میتواند تعامل کند و روند داستان را مشخص کند، مواجهه با تماشاگر وجود دارد و تماشاگر فقط یک تماشاگر نیست بلکه نوعی تماشاگر-بازیگر است و میتواند در اجرا نقشآفرینی موثر و اساسی داشته باشد. بههمین جهت همیشه دغدغه اصلی من این بود تماشاگر وارد فضای بازی شود و بهخصوص دلیل اینکه این شیوه را انتخاب کردم این بود که همیشه برای من تماشاگر خیلی مهم بود و دلیل دیگری نداشت کما اینکه ما تابهحال همیشه بیشتر از کسانی که مشکل سالن داشتند به مشکل برخوردهایم چون تعریفی از این نوع تئاتر وجود ندارد و دادن مجوز اجرا برای مسئولین آنچنان قابل قبول نیست.
-
-
-
«نجواهای بیاجازه» ابتدا در جشنواره تئاتر دانشجویی اجرا شده، شما با چه مشکلاتی برای اجرای این کار در جشنواره و بعد از آن اجرای عمومیاش روبهرو بودید؟در سیزدهمین جشنواره تئاتر دانشجویی بخشی وجود داشت با عنوان کارگاه خلاقیت شکسپیر که در این بخش از گروههای مختلف دعوت شده بود به شیوهی کارگاهی کار کنند؛ کارهای مختلفی هم در این بخش اجرا شد با شیوههای غیرمتعارف که به نظر من حرکت خیلی خوبی هم بود که جشنواره هم خیلی همکاری کرد و برای مجوز اجرا به مشکلی برنخوردیم. آن زمان هم همین مسیری که در واقع تاکسی حرکت میکند را انتخاب کرده بودیم. اما برای اجرای عمومی در ابتدا هیچکس و هیچ نهادی مسئولیت اجرا را قبول نمیکرد و در نهایت یک جورایی مسولیت اجرا به دوش خود من افتاد و این موضوع چند دلیل داشت مثلاً یکی از مشکلات این بود که میگفتند ما عادت داریم مجوز را برای یک سالن صادر کنیم و شما از سالنی شروع نمیکنید البته من متوجه این مسائل هستم ولی خب امیدوارم همیشه اجازه بدهند کارهای غیرمتعارف هم اجرا شود تا عرف شود و بتوانند برایش قانون بگذراند و مجوزهای خاص صادر کنند و...
-
بهلحاظ مالی چقدر از شما حمایت شد؟در خصوص بودجه و کمکهای مالی، هیات انتخاب خانه تئاتر دانشجویی کار ما را بهعنوان کار برگزیده این بخش انتخاب کرد بود و به ما بهعنوان گروه برگزیده فرصت اجرای عمومی داد، مشکلات خیلی زیادی داشتیم و حدود شش هفت ماه طول کشید ما بتوانیم به اجرای عمومی برسیم و صرفاً با تلاش و عشقی که بچههای گروه داشتند کار به اینجا رسید و هیچ کمکی به هیچ عنوان به ما نشد.
-
-
ایدهی اجرای این کار از کجا آمد و دلیل اینکه شخصیتهای زن را محور کارتان قرار دادید چه بود؟خیلی کارگاهی بود و همیشه کارهای گروه ما کارگاهی بوده و بهطور کلی ایده صرفاً ایده من نبود بلکه جلسه به جلسه با تمریناتمان شکل گرفت و دلیل اینکه زنها را انتخاب کردیم این بود که با توجه به اینکه هدف ما شرکت در بخش کارگاه خلاقیت شکسپیر بود قرار شد از شخصیتهای نمایشنامههای شکسپر ایده بگیریم و بهنظر من شخصیتهای زن شکسپیر معمولاً خیلی مهجورند، خیلی به آنها پرداخته نمیشود حتی وقتی از آنها استفاده میشود مثل افلیا شاید یکجورایی نقش یک کاتالیزور را بازی میکنن و یا کاترینای «رام کردن زن سرکش» که در نمایش ما شخصیت یکی از زنها از او گرفته شده با اینکه یک نقش اصلیست اما باز هم در آنجا به او پرداخته نمیشود آنطور که باید و شاید... حتی دزدمونا... و من همیشه یک سوال برایم مطرح بود که آیا میشود به شکسپیر خیلی معاصر نگاه کرد و این کارکترها یعنی افلیا، کاترینا و دزدمونا میتوانند در دنیای امروز وجود داشته باشند؟ این بود که ما این سه کاراکتر را انتخاب کردیم و روی آنها کار کردیم و سعی کردیم این شخصیتها معاصر و ایرانی باشند و به این فکر کردیم این شخصیتها در جامعهی امروزی ما چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد و برخوردشان چگونه خواهد بود.
چرا تاکسی را برای اجرا در نظر گرفتید؟برای اینکه دنبال فضایی بودم که خیلی در تماس باشد با مردم و در عین حال بومی ایران باشد و قابل لمس... در واقع تاکسی بهخصوص در ایران فضاییست که هم عمومیست و هم خصوصی و در ایران، تاکسی فضاییست که خیلی اوقات مردم در آن در خصوص خیلی چیزها صحبت میکنن که شاید در فضاهای عمومی به خودشان اجازه چنین کاری را نمیدهند، برای همین برای من فضای تاکسی همیشه خیلی جالب بود.
-
-
در اجرای شما هر کدام از زنانی که بهعنوان مسافر سوار تاکسی میشوند در خصوص موضوع و مشکلشان صحبت کرده و یکجورایی خیلی طبیعی و ناتورالیست سعی دارند تماشاگر هم وارد بازی شود؛ شما چقدر روی بداههپردازی و پیشبینی عکسالعمل مسقیمی که تماشاگر خواهد داشت کار کردید؟ما روی یک قالب داستانی مشخص کار کردیم و بعد در طول تمرینات بر اساس بداههپردازی پیش رفتیم و چون کارهای قبلی گروه هم اغلب با بداههپردازی و تعامل همراه بوده بنابراین تعامل با تماشاگر و برخورد با او آنچنان برای بازیگران سخت نبود و در واقع بازیگران در نمایش ما به شکل حقیقی از تماشاگر میخواهند تعامل داشته باشد و در بحث شرکت کند و در واقع بیشتر تمرکز بازیگران ما جدای از ارتباط با یکدیگر روی تماشاگر است و اینکه قابلیتهایشان را پرورش دهند و آماده باشند که با عکسالعملهای غیرقابل پیشبینی هم بهراحتی روبهرو شوند کما اینکه روبهرو هم شدند.
ما در تاکسی با سه زن برخورد میکنیم که ایرانی هستند و کاملاً معاصر و چنانچه تماشاگر بروشور نمایش را در اختیار نداشته باشد اصلاً متوجه ارتباط این سه زن با افلیا، کاترینا و دزدمونا نمیشود؛ چه اصراری داشتید از اسامی شخصیتهای شکپیر استفاده کنید؟قبول دارم که اگر این موضوع در بروشور عنوان نمیشد تماشاگر هرگز به ذهنش نمیرسید فلان شخصیت ما دزدموناست و یا افلیا و در واقع شخصیتهای زن این نمایش شاید معضل اصلیشان شبیه معضل شخصیتهای نامبرده باشد ولی نه عملکردشان و نه فرجامشان آنگونه نیست و واقعیت این است این موضوع اصلاً برای من اهمیتی نداشت شاید در جشنواره چون در بخش کارگاه خلاقیت شکسپر شرکت کرده بودیم این موضوع لازم بود ولی الان شاید اصلاً لازم نبود چنین کاری کنیم.
کاملاً موافقم چرا که شما در اجرایتان درباره زنانی صحبت میکنید که به لحاظ شخصیتپردازی استقلال دارند و خوانش بروشور قبل از اجرا تماشاگر را به کار نزدیک نمیکند هیچ بلکه باعث امکان پیشداوری در او میشود و در واقع میتوان گفت زنانی که شما انتخاب کردهاید با توجه به پیچیدگیهای دنیای امروز، مشکلاتششان پیچیدهتر است نسبت به اوفلیا و... اما پرسش بعدی، بازیگران شما چگونه توانستند در واقع بازی نکنند و اینگونه باشند که تشخیص اینکه چهکسی تماشاگر است و چه کسی بازیگر، سخت شود؟مطمئناً این به قابلیتهای خود بازیگران برمیگردد و ما اصلاً از ابتدا دیالوگنویسی نداشتیم و دیالوگها را خود بازیگران بر اساس واقعیت برداشت کردند و تمام فضای تمرینات ما هم مدام در تاکسی بود و یک فضای حقیقی که بتواینم به کار نزدیک شویم و به زبانی بسیار واقعی برسیم تا سعی نکنیم در یک فضای کاملاً ملموس و واقعی تماشاگر را گول بزنیم. در واقع در نمایش ما اتفاق خاص و آنچنانیای نمیافتد و همهچیز اتفاقات روزمرهایست که هست و با برشی از زندگی و معضلات زندگی واقعی شخصیتها روبهرو میشویم همانگونه که خیلی اوقات برایمان در واقعیت پیش میآید.
عکسالعمل تماشاگران در طول اجراهایتان چه بود؟ آیا با اتفاق خاصی روبهرو نشدید؟مطمئناً هر چقدر تماشاگر مشارکت بیشتری در اجراهای ما داشته باشد اجرا هم پویاتر و زندهتر میشود؛ مثلاً پیش آمد که در یکی از اجراها تماشاگرانی که بهدیدن نمایش آمده بودند کاراکتر دزد را به خود گرفته بودند، خیلی هم واقعی شروع کرده بودند به دزدی؛ البته که دزد نبودند ولی آنها اینگونه تعامل کرده بودند و عکسالعمل بازیگر ما به عنوان راننده هم شاید شبیه یک راننده واقعی بود البته نه به آن شدت و یا پیش آمده بود که تماشاگران خیلی جدی قصد کرده بودند مثلاً به شخصیتهای زن کمک کنند به شکلی که انگار باور کردهاند با یک تئاتر روبهرو نیستند برای مثال خانم پرستاری بهعنوان تماشاگر وقتی بازیگر زنی که از شهرستان آمده و به دنبال بیمارستانی در بلوار کشاورز که شوهرش در آن بستری شده میگردد -یا همان دزدمونا- میگوید من نمیدانم شب را کجا باید بروم و بمانم؛ این خانم پرستار خیلی جدی دست او را گرفته و به یکی دو بیمارستان برده و بازیگر هم با او ادمه میدهد تا جایی که خود پرستار خسته شده از اینکه دارد بازی میکند و خودش بازی را خاتمه می دهد و در بسیاری از موارد تماشاگران نظرشان را در خصوص شخصیتها میگویند و با آنها چالش میکنند و یا مثلاً تماشاگرانی داشتیم که دانشجو بودند و سعی کردند زن بیسرپناه را به خوابگاه ببرند و یا در مواجهه با زنی که بهدنبال معشوقش میگردد و دچار اختلال روانیست و میرود لابهلای ماشینها، تماشاگری سعی می کند خیلی جدی مانع او شود و...
و اتفاقی که منجر به قطع اجرا شود؟نه، تابهحال چنین اتفاقی پیش نیامده، بوده که بعضی از تماشاگران سعی کنند اختلال -البته نه آنچنانی- ایجاد کنند ولی کار قطع نشده و ادامه پیدا کرده است حالا با کیفیت پایینتر و حال و هوایی دیگر.
--------------------------------------------------
نمايش نجواهاي بي اجازه از تاريخ 27 شهريور در يک تاکسي در خيابان هاي مرکزي تهران اجرا خواهد شد. اين نمايش به کارگرداني آزاده گنجه برگزيده بخش کارگاه خلاقيت شکسپير در سيزدهمين جشنواره تئاتر دانشگاهي است که هر روز از ساعت 17 تا 19:30 چهار اجراي 30 دقيقه اي خواهد داشت. مرواريد خردمند، سونيا سنجري، مه رو صحرانورد و ابراهيم عزيزي در اين نمايش به ايفاي نقش مي پردازند. همچنين فؤاد اصفهاني مشاور کارگردان و شادي شاه علي دستيار کارگردان و ستاره بهمني دستيار صحنه اين نمايش هستند. علاقه مندان مي توانند براي رزرو بليط با شماره 09367387966 تماس حاصل نمايند.