دهانی تنیده در تار و پود سکوتی سنگین
محسن عظیمی
درباره نمایش «دهانی پر از پرنده»
بههمراه گفتوگو با بازیگران نمایش
عکس: محسن کرمانی
نویسنده و کارگردان: فارس باقری، بازیگران: آیدا کیخایی، مسعود میرطاهری، علی عطایی، مهدی کوشکی، نوید محمدزاده و الهه شهپرست، طراح صحنه: منوچهر شجاع، طراح لباس: پریدخت عابدیننژاد، مشاور کارگردان: علی نرگسنژاد، دستیار کارگردان: علی جولایی، آهنگساز: بهرنگ بقایی، مدیر صحنه و روابط عمومی: حسین ایرجی، اجرا: مهر و آبان 89، کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر
«دهانی پر از پرنده» شاعرانهایست درباره پرندهای که میخواهد از دهانی تنیده در تار و پود سکوتی سنگین پر بکشد... شاعرانهای سرشار از ناگفتههایی مانده در گلو که بستری فراهم میآورد برای زایش تعابیری گوناگون از دهان آدمهایی که هر کدام بهگونهای درگیر یک ابهامند، ابهامی که تماشاگر هم درگیرش میشود و سرشار این ابهام میگردد.
مردی در حالت کماست و زنش هنوز در انتظار بازگشت او به زندگیست در حالی که هیچکس امیدی به بازگشتش ندارد. در واقع مرد شاید تعبیری از آدمهای جامعهایست که به حالت کما رفتهاند و یا شاید بهتر است بگوییم با ضربهای یا ضربههایی آنها را در کما فرو بردهاند، آدمهایی که بهگونهای شاید ذهن روشن جامعه بودهاند، جامعهای که از جنگ و درگیری آسیب دیده و حالا فضایی مسموم دارد. فضای مسمومی که در آن روابط، شکل دیگری به خود گرفتهاند و زن در این میانه مانده بین باور بودن یا نبودن مردی که هنوز هست و نمرده است.
برادر مرد که چنین بهنظر میرسد روزی سینهاش را جلوی گلولهها سپر میکرده حالا در فضایی سنگینتر از یک کمای جسمی به بوی گلها دل خوش کرده و دل سپرده به گلهای باغچه که همه را بهنام برادرش میخواند و در واقع او تمام جسم و روحش در کما فرو رفته است.
رفیق مرد که از گذشته میآید ناگفتههایی با خود دارد که چون اسراری مگو انگار باید تا ابد بر دوشش بکشد و او نیز بهگونهای در کمایی دیگر فرو رفته و کولهبار خاطراتش پر است از تلخی روزهایی که مردهاند، دیروزی که وجود پر ابهامش را در خود غرق کرده تا نتواند امروز را دریابد و فردا نیز برایش بیمفهوم است.
در این بین حتی کسی که در واقع دوست خانوادگی و عاشق قدیمی زن است و سعی دارد زن را از این ماندن و سکون و سکوت رهایی بخشد خودش دچار همین ابهام است ابهامی که در «دهانی پر از پرنده» مانده و تا پایان میماند. پسر جوان خانواده و دوست دخترش نیز درگیر این فضای مسموم و غریبند. آنها دقیقاً تعبیر نسل ویرانی هستند که جایی برای آرامش و پروازشان نیست.
بدینگونه تمام آدمهایی که در «دهانی پر از پرنده» جای گرفتهاند بهگونهای تحتالشعاع مردی قرار دارند که در صحنه هم بهخوبی در فضایی که باید قرار گرفته است یعنی در تیررس نگاه همگان. در واقع نویسنده و کارگردان نمایش فارس باقری اصلاً سعی نکرده ذهن تماشاگر را به دنبال اینکه مرد کیست و چرا به این حال و روز افتاده بکشاند بلکه سعیاش بهوجود آوردن یک وضعیت است وضعیت یک خانواده، یک جامعه... نگاه آنها و واکنش آنها نسبت به این اوضاع و از همان ابتدا هم تکلیف تماشاگر را مشخص میکند.
شاید وجود هالهی بزرگی از ابهام در نمایش که ذهن تمشاگر را نیز احاطه میکند اینجا تعلیقیست که در این بین تماشاگر با آدمهایی روبهرو شود که هر یک بهگونهای متفاوت در کما فرو رفته رفتهاند و باقری بدون اینکه از هیچ شعار دندانشکن و یا دهان پر کنی استفاده کند ذهن تماشاگر را سوق میدهد به جنگ و درگیری و جامعهای پس از این دوران و اصلاً سعی نمیکند وقتش را بیهوده تلف کند تا به شرح این حدیث مفصل و تکراری که مطمئناً در جامعه ما بهدلایل مشخص نمیتوان نگاه صحیحی هم به آن داشت بپردازد بلکه بهدرستی آسیبهای بعدش را نشان میدهد و ضربههایی که هر کدام از آدمها بهگونهای مستقیم یا غیرمستقیم بر تن و روحشان وارد آمده و میآید.
استفاده از این ابهام و همچنین زبانی شاعرانه در سراسر نمایش و اجزای تشکیلدهنده آن به باقری کمک کرده تا بتواند در فضایی که گفتن از موضوعات اجتماعی کار سادهای نیست، (بهدلایلی که همگان میدانند و حتی اشاره به آنها ممکن است منجر شود به امحاء بیچون و چرای این سطور) همین فضا را به تصویر بکشد و در واقع این ابهام ابهامیست که امروز در جامعه ما وجود دارد، ابهامی که همهچیز جامعهی امروز ما و أمها و روابطش را تحتالشعاع خود قرار داده و در واقع گریزیست برای فرار از صراحت و روشنی که بهطور یقین اگر این صراحت و شفافیت در جامعهی ما بهجود بیاید آنانی که بر صندلی قدرتشان نشستهاند خوابشان آشفته میگردد.
وجود این ابهام در نمایش هم باعث شده که نمایش از ورطهی سطحیگرایی که امروزه در بیشتر آثار نمایشی ما دیده میشود نجات یابد و در عین حال فضای امروز را به زیبایی نشان دهد اما وجود همین ابهام در پارهای از دیالوگها، ارتباط بین آدمها و... باقری را مجبور کرده تا اندکی با عصا راه برود که باعث شده او نتواند آنگونه که باید حرفش را بزند و از این فضا بگوید و نمایشش بدهد. این معضل در تمام آثار نمایشی این سالها که به معضلات اجتماعی پرداخته و میپردازند دیده میشود و نه بهخاطر بیتوجهی یا نابلدی نویسندگانی چون باقریست که هم ادبیات نمایشی را خوب میشناسند هم غیرنمایشیاش را، بلکه دلیل اصلیاش همان موضوعیست که تمام افراد جامعه امروز ما بهطریقی زیر سایهی ظلمانیاش قرار گرفتهاند و در این بین نویسندگان و اذهان روشن جامعه در اعماق این ظلمات روی لبهی تیغی قرار گرفتهاند که سالهاست در کار بریدن است.
آیدا کیخایی
راجع به نقشتان در «دهانی پر از پرنده» بگویید؟
نقش زنی به نام میترا را بازی میکنم که پسری بیست ساله دارد و شوهرش مرگ مغری شده که نمیخواهد این موضوع را بپذیرد و امید دارد و با تمام کسانی که میگویند مرد دیگر زنده نمیشود، مبارزه میکند.
چطور شد این نقش را پذیرفتید؟
این نقش را دوست داشتم و قبل از اینکه آقای باقری بازی در این نقش را به من پیشنهاد کنند متن را خوانده بودم و قلم ایشان همچنین کارشان را دوست دارم و وقتی این نقش را به من پیشنهاد دادند با کمال میل پذیرفتم.
روند شکلگیری این شخصیت برای شما چگونه بود؟
با وجود اینکه این زن در تمام صحنهها حضور دارد اما شاید بتوان گفت ما چیزی از این زن نمیفهمیم و نمیتوانیم روحیه واقعی او را بفهمیم و در واقع شاید ما درباره مرد که به حالت کما رفته بیشتر میفهمیم تا این زن و او در واقع در ارتباط با دیگران است که معنی پیدا میکند. در ابتدا متن اینگونه نبود و خیلی تغییر کرد و آقای باقری بارها متن را بازنویسی کردند و در واقع خیلی به نظرات بازیگران اهمیت میدادند، به مرور کار بسته شد و پیش رفت و من نیز باتوجه به متن به نقش رسیدم و خیلی هم سخت بود رسیدن به شخصیتی اینچنینی که دربارهاش آنچنان در متن گفته نشده بود و در موقعیتهای مختلف و ارتباط با دیگر شخصیتها من توانستم به نقش برسم تا پرداخته و ساخته شود.
چقدر در نمایش به نقش زن پرداخته شده و خود شما چه تاثیری در برجسته شدن آن داشتید؟
در واقع محوریت اصلی نمایش زن است و متن آقای باقری هم زنمحور است ولی در واقع زن وجود دارد ولی وجود آدمهای دیگر است که باعث مشهود شدنش میشود. اینکه چقدر من در شکلگیری زن موثر بودم را شاید خود آقای باقری باید بگویند ولی مثلا ایشان سعی داشتند زن را خیلی معصوم نشان بدهند که از هر طرف به او ضربه وارد میشود و مورد هجوم عاطفی قرار میگیرد ولی من سعی کردم اینگونه نباشد و تلاشم این بود زنانگی نقش را پررنگ کنم و به ویژگیهای انسانی او بیشتر بپردازم.
این نقش چه تفاوتهایی با نقشهای قبلی شما و نقشی که همزمان گویا در حال تمرین هستید دارد؟
خیلی تفاوت دارد و شاید بتوانم بگویم من تا بهحال نقش زنی را که اینقدر با خودم تفاوت سنی دارد بازی نکرده بودم البته در تئاتر و بازی در این نقش واقعا سختیهای زیادی برای من داشت و با نقشی که در نمایشی که همزمان کار میشود دارم خیلی متفاوت است؛ آنجا نقش یک زن خبرنگار که خیلی جوانتر از این نقشم است را بازی میکنم.
به نظر شما فضایی که نمایش از آن میگوید با فضای اجتماعی سیاسی امروز چقدر مرتبط است؟
من فکر نمیکنم خیلی ارتباط زیادی به امروز داشته باشد البته که نمایش موضوعی اجتماعی دارد ولی این متن چند سال پیش نوشته شده است ولی اتفاقاتی که در این نمایش با آن روبهرو میشویم مربوط به اتفاقاتیست که همیشه در جامعه ما رخ میدهد و در حال رخ دادن است.
مسعود میرطاهری
درباره نقشتان در این نمایش بگویید؟
نقش من مردیست به نام فریبرز که روزنامهنگار است و با خانوادهای ارتباط دارد که از قدیم با این خانواده ارتباط داشته و با آنها دوست بوده، مرد این خانواده یک سال است برایش مشکلی پیش آمده که به حالت کما رفته و در واقع فریبرز سعی میکند در خصوص این مشکل به زن خانواده که قبلاً هم به او علاقهمند بوده است، کمک کند و در واقع سعی دارد به این زن بفهماند که مرد دیگر خوب نمیشود و او باید زندگیاش را ادامه بدهد.
دلیل انتخاب این نقش چه بود؟
بعد از خواندن متن از این شخصیت خوشم آمد و شخصیتی بود که در داستان تاثیرگذار بود و در عین حال گروه نیز گروه خیلی خوبی بود.
نمایش بهگونهای به مشکلات اجتماعی میپردازد و نقش شما هم نقش روزنامهنگاریست که در این خصوص فعال است؛ تا چه حد این نمایش به مشکلات امروز جامعه میپردازد؟
فکر میکنم نمایش به شخصیتهای مختلفی میپردازد که هر کدام دچار معضل و مشکل خاص خودشان هستند و بهطور کلی این شخصیتها آدمهای مختلف جامعه هستند که درگیر گذشتهی که در آن ماندهاند هستند و احساس میکنم هر کسی بخشی از خودش را در این نمایش میبیند بخشی از وجود خودش را در جامعه امروزی که مکانیکی و ماشینیست و همهچیز در آن سخت شده است و هر قسمتی از نمایش میتواند آدمها را درگیر کند. داستانی روایت میشود که دارای تعلیق خوبیست و هم فضای نمایش به لحاظ دکور و هم زمان نمایش، بسیار مناسب است و به این روند کمک میکند.
نظر شخصیتان به عنوان یک تماشاگر در خصوص این نمایش چیست؟
وقتی از بیرون به نمایش نگاه میکنم میتوانم اینگونه بگویم که داستان نمایش را دوست دارم، اینکه داستان کمی مبهم است ابهام این داستان را دوست دارم چرا که هم چیزهایی میگوید و هم نمیگوید. نمایش لایههای پنهانی دارد که باید توسط خود تماشاگر کشف شوند. ارتباط آدمها در این نمایش و گذشته و امروزشان بسیار جالب است و تماشاگر را درگیر میکند و اصلاً اذیت نمیکند.
از کارهای بعدیتان بگویید؟
همزمان در نمایش آقای یعقوبی بازی میکنم که قرار است بهزودی اجرا شود و قرار بود سر کار آقای امجد «تور عروس» باشم ولی بهدلیل تداخل این دو نمایش نتوانستم در آن حضور داشته باشم.
مهدی کوشکی
بعد از بازی در نمایش کالیگولا در این نمایش نقش کوتاهی را ایفا میکنید؛ دلیل این انتخاب چه بود؟
در واقع بعد از اینکه از من دعوت شد در این نمایش بازی کنم به دلیل خستگی روحی و جسمی بعد از اجرای کالیگولا قصد داشتم عذرخواهی کنم و کمی استراحت کنم اما با وجود اینکه نقش پیشنهادی در این نمایش، نقش کوتاهی بود جذابیت خاصی برایم داشت و بهنظرم کوتاهی یا بلندی حضور بازیگر روی صحنه اصلاً اهمیتی ندارد بلکه جذابیت کارکتر مهم است و در واقع با وجود اینکه این کارکتر یعنی سیامک، حضور کوتاهی در نمایش دارد اما حضور کاملیست.
نظر شخصیتان در خصوص نمایش چیست؟
من خیلی درگیر نمایش شدهام و ترجیح میدهم کار را دوست داشته باشم و به محض اینکه بخواهم نظر بدهم مسلماً باید از کار تعریف کنم چون نمیتوانم هم منتقد کاری باشم و هم در آن بازی کنم بنابراین الان نظر خاصی ندارم یعنی ترجیح میدهم کمی از نمایش فاصله بگیرم و بعد از دور به کار نگاه کنم تا بتوانم قضاوت صحیحی داشته باشم.
کارهای بعدی که قرار است در آنها حضور داشته باشید چه کارهاییست؟
قرار است بهزودی تمرینات سه خواهر چخوف را به کارگردانی حسن معجونی شروع کنیم و مونولوگی هم در راستای مونولوگهای گروه تئاتر لیو آماده دارم که بهمن ماه اجرا میشود.
نوید محمدزاده
دربارهی نقشی که در نمایش بازی میکنید بگویید؟
در این نمایش نقش ماهان پسر خانواده را بازی میکنم که تحثتاثیر مشکلیست که برای پدر خانواده بهوجود آمده و باعث شده بهحالت کما برود همچنین عمومی خانواده که حالتی روانپریش دارد. ماهان بهخاطر همین موضوع با خانوادهاش و بهخصوص مادرش دچار مشکلاتی است.
این نمایش چندمین نمایشیست که امسال در آن حضور دارید؟
بعد از اجرای «فاصله تاریک ستارهها» و «یک دقیقه سکوت» نوشتهی محمد یعقوبی و کارگردانی آیدا کیخایی امسال «دهانی پر از پرنده» سومین کار من است.
چه چیزی باعث شد بازی در این نقش را بپذیرید؟
من به شخصه بازیگری پر انرژی هستم و بیشتر در نمایشهایی که ریتم سریعی داشته باشند بازی میکنم اما «دهانی پر از پرنده» نمایشیست که از فضای سنگینی برخوردار است و بسیار نرم و آرام پیش میرود همچنین دارای ریتم ملایمیست و بهطور کلی برای من تجربه تازهای بود.
الهه شهپرست
چه نقشی را در این نمایش بازی میکنید؟
من نقش مریم را بازی میکنم که در واقع دوست ماهان پسر خانواده است. دختری هفده هجده ساله که شخصیت صاف و سادهای دارد و در برخوردش با مادر خانواده به قصد اینکه شناخت بیشتری از ماهان پیدا کند ناخواسته با بازگوکردن گفتههای ماهان دربارهی خانوادهاش باعث رنجش مادر میشود.
این نمایش چندمین کار جدی شما در زمینهی بازیگریست؟
بعد از بازی در نمایش «بزرگراه» به کارگردانی شکوفه ماسوری و نمایش «سرآشپز پیشنهاد میکند» این نمایش، سومین نمایش جدی من در عرصه ی بازیگریست.
چه دلایلی باعث شد این نقش را بپذیرید؟
قبلاً با آقای باقری کار کرده بودم و علاقهی خیلی زیادی به نوع نوشتن و ادبیات ایشان دارم. در واقع نوعی شاعرانگی که همراه با رئالیسم است در کارهایشان وجود دارد و بهلحاظ شخصیتی نیز بسیار انتقادپذیرند و کار کردن با ایشان خیلی راحت و لذتبخش است از طرفی بازی در نقشی که چندین سال با خودم تفاوت سنی دارد برایم خیلی جذابیت داشت.
و علی عطایی
...