چهارشنبه


فراسوی زبان
رناته شمیدگال*
ترجمه آثار ادبی

گاه و بیگاه از من می­پرسند کـار ترجمه چگونه است و من چگونه ترجمه می­کنم؟
در کار ترجمه، مترجم علاوه بر شناختِ دو زبان، باید خودش را جای شخص دیگری بگذارد. و مترجم باید توانایی چـیزی به مراتب بیش از شناختن زبان اصلی و زبان خودش را داشته باشد. اما این چــیز را به دشواری می­شود دقیقا نام­گذاری کرد . در جستجوی پاسخ به این پرسش، به این چیز، مترجم قطعاّ واژۀ « احساس» را می یابد. مترجم به چیزی شهودی یعنی به چیزی که فراسوی زبان است نیازمند است .
لازمهی کار ترجمه، یعنی برگرداندن متن از زبانی( زبان مبدء یا اصلی) به زبان دیگر( زبان مقصد) چیزی است که بر کار ترجمه تقدم دارد: فهمیدن روح متن . یعنی ترجمه­ی متن زبان اصلی به زبانی که فراسوی زبان است، به زبانی که نمی­توان آن ­را با واژه­ها بیان کرد؛ آنچه که مؤلف مجارستانی « روح چیزی که نمی توان برآن نامی نهاد» نامیده و فراسوی هر زبان است . این کار، کاری بلا واسطه است که به زبان نیازی ندارد. مترجم باید شهودی به فراسوی زبان نوشته شده­ی اثر نایل آید. هر گاه زبان اصلی این چیز را از او دریغ کند، هرگاه فهمیدن بی واسطه­ی متن ممکن نشود، ترجمه­ی موفق امکان پذیر نیست. تصور این که ترجمه سبب فهمیدن متن می­شود، تصوری است بی معنی. موضوع درست عکس آن است .
پس، فهمیدن روح متن، ترجمه را ممکن می­سازد. سخن برسراین نیست که کلمه به کلمه، جمله به جمله ترجمه شود. هنر ترجمه، پیش از هرچیز دراین است که روح متن را فهمید، ریتم متن را دریافت و ملودی متن را حس کرد و سپس به زبان خود بازگو و بیان کرد.
شگفت آور نیست که مترجم متون ادبی کارش را بیشتر امری شهودی تلقی می کند تا کاری فتی ـ تکنیکی. تکنیک و فن، البته لازمه­ی کار ترجمه است و هنگامی که شهود و الهام نیز برآن افزوده شود هنر پدید می­آید.
کار مترجم، نا درستی نظریه­ی رایج را که مدعی است هنر حتماّ نباید ربطی به توانایی داشته باشد به اثبات می رساند . کارمترجم، اگر توانش را نداشته باشد، اگر در کارش ماهر نباشد، فورا جلب نظر می­کند. اما در مورد نویسندگان و هنرمندان، منتقد اغلب یک چشمش را بر کار آنان می­بندد، مشروط بر این که چشم دیگرش کور نباشد.
مترجم، در بدو امر، خواننده­ی دقیق و حساسی است. stefan Chwin در مصا حبه ای گفته است: برای خواندن واقعی یک اثرـ که شرط لازم برای هرمنتقد خوب است، شخصیتِ خواننده اهمیت دارد. فقط کسی می­تواند به منظور نقد اثری را بخواند که شخصیت دارد و در موقعیتی است « پاسخ خودش » را به اثر بدهد. دادن چنین پاسخی به اثر ادبی، کار نقد ادبی و ترجمه­ی اثر ادبی است . برای کسی که متنی را خوانده و می­خواهد آن را ترجمه کند ( چون به نحوی تحتِ تاثیرش قرارگرفته و یا شیفته­ی آن شده است ) خواندن انفعالی ( پاسیو) کافی نیست. او بیش از این می­خواهد: او می­خواهد از این اثر چیزی بسازد. مثل منتقد که اثری را تجریه و تحلیل می­کند . او می­خواهد به شیوه­ی خودش موضعی اتخاذ کند، اثر را به زبان دیگری باز آفریند و به نحوی به آن شکل و شمایل دهد.
من، پس از آن ­که ترجمه­ی رمان Andrzej Stasuk با عنوان Neuen را به پایان بردم ، بسیار متاّسف شدم که متن به پایان رسیده است و لحظاتی این آرزوی جسورانه را در سر پروراندم که به نوشتن ادامه دهم . چنین انگیزه­ای اساسی است زیرا نوشتن و ترجمه کردن نه تنها بر مینای توانایی فنی با هم اشتراک می­یابند، بلکه بیش از هر چیز، همین دقایق خلاق « شیفتگی » است که نوشتن و ترجمه کردن را به هم نزدیک می­کند.
آندره وِکمان،André Wecckmann در شعری که به لهجه­ی الزاسی ـ آلمانی سروده می گوید:« ما و کسانی مثل ما، سه روح داریم». چون من در سال­های کودکی به لهجه­ی اهالی جنوب خاوری آلمان سخن می­گفتم و امروز، هم زبان آلمانی و هم زبان لهستانی زبان من است، مفهوم شعر او برایم قابل درک است . گاهی در این لهجه، یا در این زبان محلی، با این­ که سال­ها از آن محیط به دور بوده ام، واژه­های مناسبی برای ترجمه از زبان لهستانی به زیان آلمانی می یابم واژه­هایی که در زبان رسمی آلمانی به کار نمی­روند. دانستن سه زبان، یعنی داشتن سه روح که البته تادر است. اما مترجم به طور یقین دو روح دارد. مترجم باید زبان بیگانه را دست کم مانند زبان خودش دوست بدارد تا به کار توان فرسای ترجمه بپردازد و این توان فرسایش را حس نکند. مترجم باید متون و عوالمی را که متون در برابرش می­گشایند، دوست بدارد ـ هم موقعیتِ طبیعی و هم وضعیت ورای طبیعی این عوالم را. از اینرو، ملاقات با مؤلف و سفر با او در مناطقی که در متون توصیف شده اند برایم اهمیت دارند. اما این موارد استثنایی اند. اغلبِ سفرها، در مخیله­ی مترجم انجام می­گیرند، و یا روی نقشه­های جغرافیایی مناطق و شهرها، که مانند واژه نامه ها و فرهنگ­ها ابزار کار مترجم است .
کار مترجم در خلوت انجام می­گیرد. مترجم ـ جز موارد بسیار نادر ـ که کارش مورد نقد قرار می­گیرد و یا به جلسهی کتابخوانی دعوت می شود و مورد تحسین قرار می گیرد، با اثرش تنها به سر می­برد. البته مترجم با مؤلف ارتباط بر قرار می­کند و چیزهایی از او می پرسد. هم چنین با ویراستار رابطه دارد، زیرا ویراستار از متن فاصله می­گیرد و با عینبت، آنچه را که ممکن است مترجم در متن خودش ندیده باشد می­بیند. اما ، این تماس­ها گهگاه است و دیدار نهایی در پایان کار ترجمه انجام می گیرد.
زندگی مترجم، زندگی آدمی است که در برابر کامپیوترش می­نشیند و متنی را صفحه به صفحه می آفریند. این متن اگر چه کاملا متن خودش نیست ولی متن بیگانه نیست .
ترجمه­ی بی کم و کاست و کامل متن امکان ندارد . ( همیشه چیزی از دست می رود و یا در بهترین حالت چیزی جایگزین چیز دیگری می­شود. )
کار ترجمه، در کنار شادمانی، دو دلی و تردید، و رنج و عذاب به همراه دارد. درست مثل هر عشق و علاقه­ی شیفته وار. علت­اش این است که انگیزه­های مترجم عُقلایی نیست، بلکه کاری است نسنجیده که نمی­تواند از آن دست بردارد. او آدمی است شیفته. گاهی مؤسساتِ انتشاراتی و یا ناشرین، این شیفتگی اش را به او گوشزد می کنند :
« شما عاشق کارتان هستید و برای کارتان می خواهید پول بگیرید؟ » چون مترجم خصلتا آدمی است که به خطای خود واقف است، در برابر این سئوال وجدانش ناراحت می­شود .
چند سال پیش، من بر سر دو راهی قرار گرفتم که می­بایست یکی را انتخاب کنم : یا به عنوان مترجم کار کنم و یا از شغل مطمئن کارمند علمی « انستیتوی آلمان ـ لهستان» ، کناره کیرم . انتخاب یکی از این دو چندان سهل و ساده نبود: مثل این بود که از یک آدم الکلی بخواهند بین غذا خوردن و نوشیدن نوشابه­های الکلی یکی را انتخاب کند. واقعا کار آسانی نبود. اما از جهاتی، انتخاب یکی از این دو برایم واضح بود: من نمی­توانستم راه عُقلایی را در مقابل کار ترجمه انتخاب کنم . من تصمیم خودم را علیه­ی شغل مطمئن و به خاطر شیفتگی گرفتم و از اتخاذ این تصیم پشیمان نیستم .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* Renate Schmidgallنویسنده و مترجم آلمانی و برنده­ی چند جایزه­ی ادبی .
، برلین، ترجمه­ی محمد ربوبی Kafka/ 12- 2003 برگرفته ازمجله­ی
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!