چهارشنبه
--
«روبان سفید»*
تاد مک کارتی
ترجمه‌ی: لیلا ذاکری
«روبان سفید» فیلمی زیبا در قالب سیاه وسفید و با توجه به زمان طولانی‌اش بسیار جذاب و گیراست. فیلم «روبان سفید» میشاییل هانکه، اثری‌ست که آشکارا فشار و اضطراب در آن مشهود است و چشم‌اندازی تاریک از جهان نشان می‌دهد. نویسنده و کارگردان اطریشی فیلم، داستانی اسرار‌آمیز در مورد سری حوادثی که در روستایی قبل از جنگ جهانی اول حادث شده است را به تصویر می‌کشد و با این هدف، فیلم را به‌پیش می‌برد تا به‌طور قابل قبولی، بیانگر ویژگی‌های سلطه‌جویانه بشر باشد. بارزترین توانایی هنکه، راهیابی اتوماتیک‌وار او به سینمای هنری غرب است.
در فیلم قابلیت تسکین بخشی و مرهم گونه‌ای وجود دارد که علی‌رغم اظهار و بیان موانع در جذابیت‌ها و خواستگاه انسان‌ها، فیمابین سرنوشت‌ها و دلدادگی‌ها خود را عیان می‌کند.
شاید نزدیک‌ترین اثر به این فیلم هنکه، فیلم دو قسمتی موش‌های صحرایی او باشد. در واقع بررسی درون ناخوشی‌ها و درون نسل هست که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و در مشابهت با بسیاری از کارهای دیگرش مانند فیلم پنهان، یک نوع امتناع از رونمایی کردن و ارائه راه‌حل‌هایی برای مشکلات سخت و درد‌آور است که در طی سال‌ها چرخیده و منتقل شده است.
حتی عنوان فیلم به‌طور کنایه‌آمیزی به بررسی پیچیدگی‌های انسانی بازمی‌گردد که تمایلات درونی شخصیت و فرهنگ آلمانی را نشان می‌دهد و به این نکته‌ی مهم یعنی تکامل قطعی و یقینی این جامعه در سه دهه‌ی اخیر اشاره می‌کند.
ساختار «روبان سفید»، پیرامون مسائل، بلایا و مصیبت‌های جامعه‌ی کارگری و کشاورزی می‌چرخد. در جامعه‌ای که بیشتر اعضایش برای «بارون» کار می‌کنند و در آنجا پدر روحانی پروتستانی حضور دارد که از قدرت و نفوذ فوق‌العاده‌ای، مخصوصاً بر کودکان برخوردار است. در صحنه آغازین، پزشک محلی، هنگام اسب‌سواری با سیمی که بین دو درخت بسته شده است برخورد می‌کند و به‌شدت مجروح می‌شود، پس از آن همسر یک دهقان که در منزل «بارون» کار می‌کند در اثر سقوط از بام، جان خود را از دست می‌دهد و در این بین “بارون» مقصر شناخته می‌شود. پسرکله‌شق این زن از روی کینه‌ای که از «بارون» به دل گرفته است به محصولات زراعی او آسیب می‌زند. پس از آن پسر «بارون» را در اتاقی برعکس آویزان و به شدت کتک خورده پیدا می‌کنند.
با نگاهی اجمالی نقطه‌ی بارز حوادث جاری در فیلم به صحنه‌هایی از زندگی روستایی بازمی‌گردد، به‌خصوص صحنه‌ی تنبیه بی‌رحمانه‌ی کودکان که به‌خاطر شیطنت‌شان توسط پدر روحانی انجام می‌گیرد. پسر کوچکی که سوالاتی را در مورد مرگ از خواهرش می‌پرسد و با فرض اینکه مادرش به سفری طولانی رفته ولی می‌خواهد چیزهایی را در مورد زندگی مادرش بداند. بیان متمایز دنیای پاک و خالص کودکانه مورد سرکوب قرار گرفته و با افزایش تدریجی سن و بزرگ شدن کودکان، پاکی و خلوص کودکان رخت می‌بندد. اما طبیعت خاص کودکانه، کم کم به صورت پیوسته از پشت ابرها ظاهر می‌شود و در مسیری قرار می‌گیرد که «روبان سفید» را دارای نوعی از مفارقت و همراهی ریشه‌ای موضوعی با داستان سالار مگس‌ها می‌کنیم.
تنها رشته‌ی گرم و عاشقانه فیلم، اظهار عشق محجوبانه و سراسر از حیا و شرم بین معلم جوان سفیدروی مدرسه و دختر هفده ساله‌ای است که در املاک «بارون» به‌عنوان پرستار کار می‌کند. شکوفایی داستان عاشقانه، یک نوع تلنگر دل‌انگیز است حتی اگر کسی این‌طور گمان کند که هنکه ممکن است چالشی بین این ارتباط ایجاد کند.
همان‌طور که فصل برداشت گذشت و زمستان فرا رسید و پس از آنکه استارت جنگ جهانی اول در تابستان 1914 زده شد‌، این روستا درگیر آن‌چنان فجایعی می‌شود که منجر به بی‌اعتمادی طولانی بین همسایه‌ها و ورود نیروهای بیگانه می‌گردد. پتانسیل‌های زیادی از جرم و بزهکاری اشاعه یافته در بین بسیاری از مجرمین در این جامعه روستایی وجود دارد اما در این داستان شاهد یک داستان پلیسی نیز هستیم که در درون بستر آن و در حاشیه‌ها و در زمانی مبهم و مه‌آلود که از طبیعت جاری و بارز بشری نشات می‌گیرد و سپس داستانی مبهم که نه اینکه پایانی تعلیق‌گونه داشته باشد اما سرشار از تردید و بدگمانی است.
اهالی روستا در فضایی کاملاً مجزا زندگی می‌کنند که بیشتر تداعی‌کننده‌ی زندگی قرن نوزدهم است تا زندگی ماشینی قرن بیستم. فیلم بسیار هوشمندانه و با نگاهی موشکافانه ارائه‌دهنده حقیقت‌های جنسیتی در آن برهه و ظرافت‌های اخلاقی جامعه است که غالباً هیچ خانواده‌ای نسبت به مشکلاتی چون سوء‌استفاده از کودکان، رفتارهای سراسر بداندیشی و بدگمانی، مرگ‌های زودهنگام، ناآشنا و غریبه نمی‌باشد. تنها شخصیت محوری مصون مانده از چنین مصائبی، کسی است بدون فرزند، معلم مدرسه‌ای با صدای پخته و دلنشین که به‌عنوان راوی این داستان غم‌انگیز ایفای نقش می‌کند.
-
*منبع : ورایتی
Todd mccarthy
Variety.com
.....................................................................................................................................
بخشی از کارنامه‌ی هنری میشاییل هانکه :
Benny video (1992) ویدئوی بنی
(1997) Funny games بازی‌های خنده دار
Code unknown : incomplete tales of several journeys (2000)
کد ناشناخته: قصه‌های ناتمام از چند سفر
The piano player (2001) معلم پیانو
Hidden (2005) پنهان
Times of the wolf (2003) زمان گرگ
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!