چرا موسیقی ممنوع؟!
مهدی میر ترابی ( آهنگساز - نوازنده - مدرس موسیقی )
-
بخش اول
"با همین واژههایی که هرگز، دعویِ سِحر و اِعجازشان نیست،
مثلِ سار و قناری و قمری- که اگر پیغمبراناَند- آیهای غیرِ آوازشان نیست.
بر من این لحظه وحی آمد از صبح، کان که تو بودی تو در انتظارش،
جز تو خود هیچکس نیست، باری،
دیگران گر ندانند اینرا،
بیگمان دیدهی بازشان نیست."
( دکتر شفیعی کدکنی )
درآمد
اهل موسیقی، بهخصوص بخش موسیقیِ اصیل که مَدِّ نظر ماست، عُمدتن با ادبیات شفاهی حشر و نشر دارند و کمتر دست به قلم میبرند تا نکتهای و اندیشهای را برای تثبیت و ماندهگاری در تاریخِ مکتوبِ موسیقی قلمی کنند؛ و یا دربارهی مقولهای از هنر موسیقی و در شرح و بسط آن بنویسند. بنابراین، همین وضعیت سبب شده است تا رفتارها، کِرد و کارها، مناسبات و اخلاقیاتِ خاصی پیرامون اینگونه اندیشهها، عقاید و نظرات شفاهی شکل بگیرد. بهگونهای که محفلوارِهگی به مصیبتی برای این قشر تبدیل شده است و کمتر کسی مسؤولیت سخنانَش ( سخنان شفاهی ) را بر عهده میگیرد. در این آشفته بازار، بوقلمون صفتی، سکهای رایج و مرسوم است! این بیاعتنایی به ادبیات مکتوب در موسیقیِ اصیل، خودْ علتی دارد که مسیرِ درست را به جانبِ نادرست سوق داده، هدایت میکند. از نگاه و نظر بنده دلیل عمدهی آن؛ بیرغبتی این طیف و جماعت به مطالعه است. مطالعه در هر نوعِ ادبیات مکتوب و از هر سنخ و جنسی. در نهایت، این بیمیلی و بیرغبتی؛ فقر نظری و اختلافات عملی را در پی خواهد داشت - همچنانکه در پی آورده است - و نتیجه همان خواهد شد - و شده است - که در بالا به آن اشاره شد. ما در این سایت و فضا میکوشیم تا نکته و اندیشههای هنرمندان و صاحبنظران را در قالب نقد، مقاله و... در اختیار شما عزیزان قرار دهیم تا در راستای تعالی و اشاعهی اندیشهها سهیم باشیم. باشد که قبول افتد و در نظر آید.
شاید برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که چهگونه بعد از1400سال از ظهور اسلام و گذشت سه دهه از انقلاب و بنیانِ حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران، نشانی از سازهای ایرانی در رسانهی به اصطلاح ملی! ( سیما ) وجود ندارد؟
پیش از آنکه جواب سؤال مطرح شده را بدهیم، به مسئلهی موسیقی در اسلام و کتاب آسمانیِ آن قرآن و تکلیف آن نزد فقها و شارعان و مفسرانِ دین و دیگر عوامل نیز اشارهای بکنیم تا راحتتر بتوانیم دلیل یا دلایل عدمِ نشان دادن سازهای ایرانی را در رسانهی به اصطلاح ملی! به داوری بگذاریم.
مسئلهی موسیقی یا موسیقا ( Moosika ) به معنای یونانی، و غنا یا تغنی به مفهوم عربی، از جمله مسایلی است که از لفظ گرفته تا مفهوم و مصداق، همواره در دین اسلام، آبستن تاریخی بحث انگیز و پُر هیاهو بوده است.
و این مسئلهی غنا، از آغاز- بهصراحت - مصداق روشن و بارزی را نزد اندیشمَندان و دلسوزان نیافت؛ درصورتیکه بهعنوان یک هنر والا میتوانست و میتواند متعهد و در خدمت و اصلاح و تعالی انسان و جوامع انسانی قرار گیرد. و میدانیم که اگر اهتمام و سعیِ بزرگان دانش و حکمت، و هنرشناسان و هنردوستانی چون ابنسینا، فارابی، کندی و دیگران نبود و این بزرگان بهپاس حفظ و احیای این فن ارزنده و هنر والا کتابها نمینوشتند؛ ما امروزه حتا صدای آنرا هم در جایگاه اجتماعی، فرهنگی و هنری خود نداشتیم.
در اینجااندک نکاتی را که امامان و فقها به دلایل قرآنی، دلایل روایی و تحلیل روایتهایی که موسیقی را نکوهیدهو پَست شمردهاَند، و آنرا ممنوع و باطل دانستهاَند میپردازیم.
دلایل قرآنی
1-"وَاجْتَنِبوُا قَوْلَ الزُّورِ" : ازسخن باطل و ناحق دوری گزینید. ( سورهی حج - آیه31 )
2-"و َمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیل اللهِ" : و از مردم کسانی هستند که «سخن لهو» را میخرند تا بدون آگاهی، مردم را از راه خدا گُمراه کنند. ( سورهی لقمان - آیه 5 )
3-"وَاّلذینَ لایَشْهَدوُنَ الزُّورِ" : آنانکه به ناحق گواهی ندهند. ( سورهی فرقان - آیه 72 )
4-"وَالّذین هُمْ عَنِ اللّغْوِ مُعْرِضُونَ" : (مومنان) کسانی هستند که از لغو پرهیز میکنند. ( سورهی مؤمنون - آیه 3 )
آیاتی که در زمینهی غنا مورد استناد قرار گرفتهاَند، هیچکدام در بر دارندهی واژهی «غنا» نیستند و بهصراحت دربارهی غنا نظر ندادهاَند؛ بلکه در بر دارندهی عناوین عامی هستند که امکان تطبیق آنها بر بعضی از مصادیق غنا وجود دارد. مثلن آنجا که غنا شامل گفتار باطل، بیهوده، گُمراه کننده باشد.
دلایل روایی
1-ابوبصیر در تفسیر روایتِ "وَ اجْتَنِبوُا قَوْلَ الزورِ" از امام صادق نقل میکندکه فرمود: قول زور همان غناست! ( وسایل الشیعه - جلد 12 صفحه 227 )
2-زین شمام میگوید امام صادق فرمود: منظور از قول زور همان غناست. ( وسایل الشیعه - جلد 12 صفحه 225 )
3-مهران بن محمد از امام صادق نقل میکند که فرمود: غنا از آنچیزهایی است که خداوند در قرآن فرمود: "وَ مِنَ الناسِِ مَنْ یَشْتَری لَهْو الْحَدیثِ." ( وسایل الشیعه - ج 12 ص 226 و کافی - ج 2 ص 200 )
4-حسن بن هارون میگوید: از امام صادق شنیدم که مجلس غنا مجلسی است که خداوند به اهل آن نگاه نمیکند و آنگاه آیهی "و مِنَ النّاسِ..." را خواندند و مجلس غنا را مصداق آن ذکر نمودند. ( وسایل الشیعه ج 12 ص 228 و کافی ج 2 ص 200 )
5-علی بن ابراهیم میگوید: امام « لغو » را در آیهی "عَنِ اللّغْوِ مُعْرِضون" بر غنا تطبیق کردند. ( تفسیر قمی- ص 444 )
تحلیل روایات
روایات حرمت غنا به چند دسته تقسیم می شود:
1-بیشتر آنها از نظر سند ضعیف،ودلیل ندارند.
2-برخی از آنها دلالت بر حرمت ندارد. مانند حدیثِ: غنا موجب فقر و نفاق است.
3-بعضی از آنها در مقام بیان خطاب نیست. پس اطلاق ندارد. مانند حدیثِ: خداوند بر غنا وعدهی آتش داده است.
4-پارهای از روایات مطلق هستند، ولی در مقام بیان نیستند، بلکه مقید و مخصص*دارند.
5-برخی از آنها دلالت بر استحباب و یا کراهت دارد.
در مجموع، بیان و گونه و تواتر اجمالی و معنوی این روایات برای اینجانب و خواننده، در موضوع غنا، این یقین را میآورد که غنا از نظر اسلام نکوهیده، ممنوع وحرام گردیده است؛ و مورد نهی و انکار امامان قرار گرفته است.
و تا زمانیکه برداشتهای قرآنی، یکصدایی و تکصدایی باشد و صدای آن هم الهی! ؛ بیتردید نمیتوان انتظار داشت که نشانی از سازهای ایرانی در رسانهی بهاصطلاح ملی! ایران ( سیما ) وجود داشته باشد. و مصداق این نگاه و این نظر، شعر زیر است.
در قفس کردی تو مرغِ خوشسخن
تا ز خودخواهی بگویی: مرغِ من!
و در پایان، نظر شرعیِ بنیانگذارجمهوری اسلامی در ایران را میآورم:
امام خمینی در کتاب « مکاسبِ » خود، غنا را به صوت نازک مطرب معنا کردهاَند و معتقدند که چنین صوتی اگر طربِ حزنی ایجاد کند هرچند در مراثی و نوحهسرایی باشد و بهخاطر مضامین آن بالفعل موجب طرب نگردد، ولی چون قابلیت اطراب در آن وجود دارد، پس غنا بوده و استماع آن حرام است!!!
پانوشت:
*مخصص: کتابی است در لغت عربی، و به زبان عربی، تألیف ابن سیده. مؤلف در این کتاب حروفِ تهجی را مراعات نکرده؛ بلکه لغات را به ترتیب موضوعِ کلمات تدوین کرده است.
*دلایلِ آورده شده، برگرفته از کتابِ هشت گفتار پیرامون موسیقی، نوشتهی اکبر ایرانی، است.