یکشنبه
دو شعر از آرش اخوت

[...]
[1]
برای [...]

در آغاز . بود
و فقط . بود
. ، . دیگری را یافت و .. ، . دیگری را و ... شد عبارت پرمعنایی که لایه‌های بسیاری داشت و امکان تعبیرها و تاویل‌های بسیار را برای ما فراهم کرد و...
... بود وُ بود وُ بودِ بود بود تا [...] شد نبود. نابود. نه‌بودِ چیزی که بود اما نباید باشد، نباید خواند، نباید دید.
[...] گوش را می‌گیرد
چشم را می‌بندد
دست‌ها را مهار می‌کند.
[...]، توانِ ... را بی‌نهایت می‌کند اما دهان متن را و زبان را هم به‌نهایت [...]
[...]، حیا را در کوسِ اناالحق می‌کوبد
[...]، عفت عمومی را که جریحه‌دار شده و جر خورده است از بس که آن را [...]، می‌دوزد وُ پاس می‌دارد
[...]، پاس‌دار است. پاس‌دارِ عفت عمومی. عفتی که مال همه است. ناموس‌دارِ مردم است [...]. ناموس مردم را می‌دارد و [...] تا مبادا [...]
[...]، وَیل است که متن را فرومی‌کشد و فرو می‌بَرَد
[...]، در [...]ِ متن وُ ما خوانندگان محترم فرو می‌کند [...] را
[...]، تهی متن است
متن تهی
سیاه‌چاله‌ی متن
گودال زبان
سکوت
خلاء
تهی
هیچ
پوچ
[...] نیست. [...] نی است،نی‌ست. [...] ناهست، نی‌هست
[...]، [...] را [...]
[...]، [...]
[...]
آبان 87


ترانه‌ای برای راسته‌ی لباس‌فروش‌ها

مانکن‌ها ایستاده‌اند کنار خیابان:
مانکنِ اول مانتو مقنعه پوشیده‌‌است
مانکنِ دوم مانتو مقنعه پوشیده‌‌است
مانکن سوم کاپشنِ چرم و شلوار جین
مانکن چارم کت و شلوار و کلاه مخملی
مانکن پنجم چادر ملی به‌سر دارد با چشم‌های آبی، موهای طلایی، لب‌های قرمزِ قرمز
مانکن ششم را شاگرد لباس‌فروش گاییده است
مانکن هفتم لختِ لخت ایستاده است تا چیزی تنش کنند
تا بکنند چیزی تنش
تا تنش چیزی کنند
تا تنش را چیزی کنند
تا
چیزی
کنند
تنش
تنش
تنش را.
ما نکن
ما بکن
ما را نکن
ما را بکن
حالا بکن کی نکن
چه نکن بکن بکنی!

گشتی‌ها سر می‌رسند
گشت ثارالله، گشت جند‌الله، گشت هدایت، گشت ارشاد، گشت منکرات، گشت امر به معروف
گشتِ گشت گردِ شهر
گشتِ گشت وُ گذار
مسلسل به‌دست گشتی‌ها می‌ریزند توی خیابان
مانکن‌ها را گشتی‌ها می‌گردند
مانکن‌های بکن وُ نکن را گشتی‌ها بغل می‌کنند
لگد می‌کنند
می‌کنند
می‌کنند
حالا بکن کی نکن.
پستان مانکن پنجم از لای چادر ملی بیرون است
آن‌جای مانکن ششم از لای مانتو پیداست
دهان یک یک مانکن‌ها را گشتی‌ها می‌گایند
جای رژِ یکی از مانکن‌ها روی پیشانی تک تکِ گشتی‌هاست
کمر مانکن‌ها باریک است
چه بکن
چه نکن.
مانکن‌ها را گشتی‌ها جمع می‌کنند
می‌ریزند عقب پاترول‌ها
سرِ یکی لای پای دیگری
لای یکی لای دیگری
لب یکی روی فاق دیگری
مال یکی روی مال دیگری
مانکن اول
مانکن دوم
ما نکن
ما بکن
حالا بکن
کی نکن...

گشتی‌ها رفته‌اند
مانکن‌ها نیستند
عصر به‌خیر.

آذر 87

[1] . دو سالی از نوشتن این شعر گذشته بود که از حسن اتفاق، به کتاب «[...] نشانه‌شناسی سانسور و سکوت سخن» برخوردم و از این شباهت ناگزیر درشگفت شدم. مایم این شعر را به محمد رضایی راد، نویسنده‌ی کتابِ [...] تقدیم کنم.
1 Comments:
Anonymous ناشناس said...
سلام دوستان و هم چنین درود بر اخوت عزیزم-ماشاا... چه بکن نه کن ملسی بود-به وبم سری بزن خوشحال میشم
آدرس شو برات میذارمhttp://www.mohsenmosi.blogfa.com

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!