- اورموز که بود؟
مقاله ای از مسعود زاهدی
-
در صبح بیست و سوم نوابر ۱۹۲۳،پلیس در پارک شهر بخارست،زیر بوته های شمشاد،جنازه مرد میانسال خوش لباسی را پیدا کرد که چند ساعت پیشتر با شلیک گلوله ای به مغز خود،به زندگی اش پایان داده بود.تحقیقات نشان داد که این جسد متعلق به «دمترو دمترسکوـبوزآو Demetru Demetrescu Buzau» متولد هفدهم مارس ۱۸۸۳ در «کورته آ-د-آرگس »است.شغلش «قاضی صلح» دردیوان عالی قضایی بخارست بود.تنها چیزی که می شد به پرونده افزود،این بود که سالی پیش از مرگش با نام مستعار«اورموز Urmuz» دو داستان کوتاه در فصلنامه آوانگارد ادبی به چاپ رسانده بود.اورموز، دمترسکو را جاودانه کرد.در جستجو از خانه اش،هفت داستان دیگر یافته شد که همشان پیش از ۱۹۳۰ در نشریات ادبی چاپ شد و در این سال مجموعه داستانها با تیراژ ۳۰۰ نسخه منتشر شد.علی رغم اینکه مجموعه آثار به جا مانده اش از حدود پنجاه صفحه تجاوز نمی کند،این نویسنده گمنام نمانده است.آنچه او آغاز کرد نقطه عطفی برای ادبیات مدرن رومانی بوده است که توسط اوژن یونسکو در ادبیات جهان نیز طرح شد.در جمع کوچک سوررئالیستهای رومانی،اورموز تبدیل به افسانه و سپس اسطوره شد.اورموز به مثابه نویسنده و به مثابه انسانی که بر خلاف میل خود زاده شده بود. -
دمترسکو که بود؟ اورموز که بود؟
-
زندگینامه اش بسیار مختصر است.پدرش پزشک بود.خودش یک سال در پاریس زندگی کرده بود(۱۸۸۱)،یک سال درس پزشکی خوانده بود.به خدمت سربازی رفته بود و فارغ التحصیل رشته حقوق بود.(۱۹۰۷).به عنوان «قاضی صلح» در شهرستانهای مختلف کار کرده بود و در جنگ دوم بالکان شرکت جسته بود.پس از آن تا زمان مرگش شغل دایمی در بخارست داشت و تنها در فاصله سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸ به عنوان دستیار فرمانده در جنگ اول جهانی خدمت می کرد.یکی از دوستان و از جمله خواهرش گفته اند که او آدمی شاد و سرخوش و دوستدار زندگی بوده است.بقیه او را مرتاضی دانسته اند که نه سیگار می کشید و نه اهل رفتن به کافه و پرداختن به سرگرمیهای معمول بود.گوشه گیر و عاشق قدم زدن تنها در شبهای تاریک بود.موسیقی را دوست می داشت.بی تفاوتی اش در برابر زنان،زبانزد آشنایان بود.گرچه چند روز پس از مرگش ،زنی که گمنام بافی ماند به خانه اش آمد و سراغ بسته های نامه اش را گرفت.نیز درباره اش گفته اند که همیشه از شغل کارمندی خسته و گله مند بود.هر چند به شهادت همه آنانی که می شناختندش کارش را با وظیفه شناسی انجام می داد،ولی آیا هنرمند خیال پردازی چون او می توانست به موقعیت اجتماعی به دست آمده از مقام اداری اش دل ببندد؟در جوانی می خواست موسیقی بیاموزد اما زیر فشار پدرش برای«انتخابی جدی» پزشکی و بعد حقوق را برگزید.با این اوصاف پیانو نواز خوبی بود و چند قطعه موسیقی و بخش هایی از یک سمفونی را نوشته است.پاره ای از قطعات موسیقی اش را در جلسات دادگاه یادداشت کرده است.بی میلی یا خستگی اش از شغل روزانه نمی تواند دلیل خودکشی اش باشد!اما براستی چه دلیلی برای خودکشی می توانست داشته باشد؟زمانی گفته بود که آرزویش «مردن بی هیچ دلیلی» است.این نیهیلیسم در داستانهایش ملموس است و شاید با خودکشی که نوعی مرگ خودنمایانه است خواسته بر آن صحه بگذارد.در ژولای ۱۹۱۴ سردستی بر دسته ی «رولور» نوشته بود:«ای صاحب جهان!تو تنها کسی هستی که خرد را به درستی به کار گرفتی.تو قادرترین خدایی»
به نظر می رسد که مبارزه ای دایمی میان کارمند وظیفه شناسی به نام «بوآزو» و هنرمند سرکشی به نام «اورموز» وجود داشته است که به سود دومی به انجام رسیده است.اورموز دمترسکو را از میان برداشت.اوژن یونسکو نوشته است:«درباره خودکشی دمترسکو بوآزو چنین می توانیم بگوییم که:اورموز او را کشت،دیو درونش بر او چیره شد»خودکشی او به مثابه حرکتی خودنمایانه در ناچیز شمردن زندگی،قربانی جامعه متمدن،تاثیری بر اندیشه آوانگاردیستهایی که از او اسطوره ساختند نداشت.او بزرگترین پیشگام آنها بود.رهبر انقلاب هنری و یکی از شاعران نفرینی این قرن و نابغه بی قراری که نتوانست در جامعه خودخواه رفاه طلب بی مغز،همه ظرفیت هایش را به کار گیرد.تاثیر او بر هنرمندان آوانگارد رومانی که بعدها از کشور گذشتند و بیشترشان در پاریس اقامت گزیدند،تاثیری ماموس است.هنرمندانی چون: تریستیان تزارا،بنیامین فوندان، گراسیم لوکا و دیگران.پس از جنگ،اوژن یونسکو خود خود به تاثیر اورموز بر کارش صحه گذاشت و کوشید تا این پیشگام و استاد افسانه ایش را به جهان بشناساند و در ۱۹۶۵ گزیده ای از کارهای اورا با با مقاله ای مفصل چاپ کرد.در ۱۹۶۷ ترجمه آلمانی مقاله یونسکو به همراه آثار اورمو به نام Akzente به چاپ رسید و شباهت کارهای یونسکو و اورموز چنان بود که ناشر آلمانی شک کرد که نکند یونسکو از طریق ساختن نامی خیالی قصد معرفی چهره ای را دارد که هرگز وجود خارجی نداشته است و اینهم یکی از حقه های سوررئالیستهاست.
در سال ۱۹۷۶ به همت اسکار پاسیتور همه کارهای اورموز با اطلاعات جامع به آلمانی چاپ گردید و در همان دهه به زبان انگلیسی،توسط ناشر انگلیسی به چاپ رسید.
توجه به آثار اورموز پس از مرگش تعجب آور نیست.شاید تنها خود او تعجب کند.او که کارهایش را تا زنده بود در کافه های روشنفکری،در جمع خصوصی دوستانش می خواند و تصمیم داشت مجموه ای دربرگیرنده آثارش به نام«برگهای غریب» منتشر کند،که البته این خیال را به انجام نرساند. -
------------------------------------------------------
مسعود زاهدی در فصلنامه «کبود» چاپ آلمان،شماره ۸،شهریور ۱۳۷۲ دو داستان کوتاه از اورموز به نامهای «اسماعیل و تورناویتو» و «اندکی ماوراءالطبیعه و ستاره شناسی» به چاپ رسانده است.