--
-
دو شعر از محمود درویش
ترجمه تراب حقشناس
-
-
درسى از كاما سوترا
با جامى فيروزه نشان از مى
منتظرش باش
كنار بركه، عصرگاهان، با گل ياس
منتظرش باش
با شكيبايىِ اسبى تربيت شده براى فرود از شيب كوهها
منتظرش باش
با نجابت شهزاده اى آداب شناس
منتظرش باش
با هفت بالشِ از ابر سبكبال
منتظرش باش
با آتش بخور زنانه اى كه فضا را انباشته
منتظرش باش
با بوى مردانۀ چرم نهاده بر پشت اسب
منتظرش باش
شتابزدگى مكن اگر دير رسيد
منتظرش باش
و اگر زود رسيد
منتظرش باش
پرندء نشسته بر رشتۀ گيسوانش را رم مده
منتظرش باش
تا چون باغ در اوج آراستگى آسوده بنشيند
منتظرش باش
تا اين هوا را كه بر دلش ناآشنا ست تنفس كند
منتظرش باش
تا دامنش را چون پاره ابر لايه به لايه از ساقها برگيرد
منتظرش باش
و او را به ايوانى ببر تا ماه را غرقه در شير تماشا كند
منتظرش باش
پيش از شراب به او آب هديه كن
و به كبگ هاى دوقلو كه بر سينه اش غنوده اند چشم مدوز
منتظرش باش
آنگاه كه جامش را بر مرمر طاقديس مى نهد
دستش را آرام لمس كن، كه گويى شبنم از آن برميگيرى
منتظرش باش
با او سخن بگو آنسان كه نى با تار لرزانِ ويولن سخن مى گويد
چونان كه گويى هردو شاهد فردايتان هستيد كه رقم مى خورد
منتظرش باش
و شب اش را جلا دِه، نگين به نگين
منتظرش باش
تا آنگاه كه شب به تو بگويد جز شما كسى در وجود نيست
و آنگاه با مهر او را به سوى مرگ خواستنى ات بر
و منتظرش باش.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ترجمۀ تراب حق شناس از متن عربى با استفاده از ترجمۀ فرانسوى آن از جلال الغربى و تشكر از دوستانى كه ترجمه را نقادانه خواندند.)
* كاماسوترا به معنى سخنان حكيمانه دربارۀ اميال جنسى ست. نك به:
http://ir.mondediplo.com/article1105.html-
--
-علی هذه الأرض ما یستحق الحیاة
بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است
تردید اردیبهشت
عطر نان در بامداد
آراء زنی دربارۀ مردان
نوشته های اِسخیلوس*
آغاز عشق
گیاهی بر سنگ
مادرانی برپا ایستاده بر ریسمان آوای نی
و خوف مهاجمان از یادها.
بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است
آخرین روزهای سپتامبر
بانویی که چهل سالگی اش را در اوج شکوفایی پشت سر می گذارد
ساعت هواخوری و آفتاب در زندان
ابری به سان انبوهی از موجودات
هلهله های یک خلق برای آنان که با لبخند به سوی مرگ پَر می کشند
و خوف خودکامگان از ترانه ها.
بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است
بر این سرزمین، بانوی سرزمین ها،
آغاز آغازها
پایان پایان ها
که فلسطین اش نام بود
که فلسطین اش از این پس نام گشت
بانوی من!
مرا، چون تو بانوی منی، زندگی شایسته است، شایسته است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
* اسخیلوس یا اِشیل Eschyle بنیانگذار تراژدی یونان باستان، پدید آورندۀ نمایشنامۀ «ایرانیان» (که در آن شکست خشایارشاه را در حمله به یونان باز می گوید). اِشیل را با آشیل Achille قهرمان اساطیری یونان که در ایلیاد آمده نباید اشتباه کرد. م.