فوگ مرگ
پاول سلان
مترجم: لطفعلی سمینو
شیرسیاه سپیدهدمان را مینوشیم هنگام غروب
مینوشیم نیمروز و بامداد و شامگاهان
مینوشیم و مینوشیم
در هوا گوری میکَنیم آنجا برای آرمیدن تنگ نیست
مردی درخانه است با مارها بازی میکند و مینویسد
هنگام تاریکی مینویسد به آلمان موی طلایی تو مارگارته
مینویسد و پا از خانه بیرون میگذارد ستارهها میدرخشند با سوتی سگهایش را فرامیخواند
با سوتی یهودیانش را میخواند تا گوری بکَنند در خاک
فرمانمان میدهد اکنون بنوازید و برقصید
شیرسیاه سپیدهدمان شامگاهان مینوشیمت
مینوشیمت نیمروز و بامداد و غروب
مینوشیم و مینوشیم
مردی درخانه است با مارها بازی میکند و مینویسد
هنگام تاریکی مینویسد به آلمان موی طلایی تو مارگارته
موی خاکسترِین تو شولمیت درهوا گوری میکنیم آنجا برای آرمیدن تنگ نیست
به کسانی فرمان میدهد خاک را گودتر بکنید و به دیگران بخوانید و بنوازید
دست به کمر میبرد سلاح آهنین را تکان میدهد چشمانش آبی است
شما خاک را گودتر بکنید و شما همچنان به آهنگ رقص بنوازید
شیرسیاه سپیدهدمان شامگاهان مینوشیمت
مینوشیمت نیمروز و بامداد و غروب
مینوشیم و مینوشیم
مردی در خانه است موی طلایی تو مارگارته
موی خاکسترِین تو شولمیت مرد با مارها بازی میکند
فریاد میزند مرگ را شیرینتر بنوازید مرگ استادی است از سرزمین آلمان
فریاد میزند ویولونها را تاریکتر بنوازید سپس دود شوید و به هوا روید
آنجا گوری از آن ِ شماست در ابرها آنجا برای آرمیدن تنگ نیست
شیرسیاه سپیدهدمان هنگام غروب مینوشیمتمینوشیمت نیمروز مرگ استادی است از سرزمین آلمان
مینوشیمت شامگاه و بامداد پیدرپی
مرگ استادی از سرزمین آلمان است با چشمان آبی
تو را نشانه میگیرد با تیر سربی تیرش به خطانمیرود
مردی درخانه است موی طلایی تو مارگارته
سگهایش را به جانمان میاندازد گوری در هوا به ما هدیه میدهد
با مارها بازی میکند در رویای او مرگ استادی است از سرزمین آلمان
موی طلایی تو مارگارتهموی خاکسترِین تو شولمیت
-
-------------------------------------
-
-
-