پنجشنبه



چند شعر کوتاه از دومان اردم: شاعر جوان آذربایجان
از کتاب ببوس مرگت را
گزینش و ترجمه: یوسف انصاری

1.
این تیک عصبی را گر فراموش کنم
تو را نیز فراموش می کنم

2.
مادر برایت شعر نخواهم نوشت
مطلق(دست من نیست)
تو مرا یک بار نوشتی
هزار بار بس است

3.
زود زود عاشق شدن را
از زنبورها آموختم
آنها روی هر گلی
بیش از یک بار نمی نشینند

4.
کبوتر خشک شده ی توی ویترین
در فکر انقلاب است
روزی پرواز خواهد کرد

5.
به دنیا آمدم:
خندیدند/گریستم
مادرم توی گوشم خواند نامی را که دوست نمی داشتم
بزرگ شدم:
...بزرگ شدن
چه بگویم!
به زندان افتادم
نامم زندانی شماره 125
3 Comments:
Anonymous شیرین said...
بسیار زیبا و عمیق اند... دوستشون دارم

Anonymous آذر کیانی said...
حضور شاعر در شعرها امکان تفکیک این دو را از مخاطب می گیرد معلوم نیست که شعرهادر کجا شکل گرفته اند.حتی در شعر کبوتر.خیلی زیباو نادر.

Anonymous ناشناس said...
عالی بود. راستش من کتاب شعر ایشون رو خوندم واقعا محشره! ذوستانی که ترکی بلدن حتما کتابش رو بخونند. اوپ اولومونو . ببوس مرگت را

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!