پنجشنبه



-

سیر تاریخی آزاد شدن سقط جنین در غرب
فرزانه بدیعی

-
جنبش هایی که در بستر تاریخ برای ریشه کن کردن تابوهای اجتماعی به وجود می آیند نقش عمده ای در قانونی کردن آن تابو های اجتماعی دارند.
مسلما قانونی کردن آن چه توسط جامعه حرام پنداشته می شود بسیار مشکل است. حتی بعد از قانونی شدن ممکن است مخالفت های زیادی با تغییرات جدید بشود . این مخالفت ها در صورتی بی اثر خواهند ماند که ریشه های برخی مفاهیم که سالیان سال مذموم شمرده شده با روشنگری نابود یا سست شود.
یکی از مهم ترین دستاورد های جنبش فمینیسم در غرب قانونی کردن حق سقط جنین و همچنین به رسمیت شناختن حقوق «زنا زادگان»است. در این مقاله به طور اختصار به بررسی تاریخی چگونگی دستیابی به این حقوق پرداخته می شود.

تاریخ فمینیسم در مورد سقط جنین به دو بخش تقسیم می شود : فمینیسم طرفدار سقط جنین و فمینیسم ضد سقط جنین .
برخی ازفمینیست های سده هجده و نوزده مخالف سقط جنین بودند به دلیل آن که سقط جنین خواسته زن نبود و از طرف جامعه به او تحمیل می شد. زنان نمی توانستند کودکی را که پدر نداشت به دنیا آورده و او را به میل خود و آزادانه بزرگ کنند. اگر چنین می کردند از جامعه طرد می شدند و فرزند آنها «زنا زاده» خوانده می شد. فمینیست های قرن هجدهم مانند مری ولستونکرافت خواهان آزادی زنان در نگهداری جنین بودند وسعی داشتند از زنان مجبور به سقط جنین حمایت کنند و این حمایت با مبارزه با سقط جنین توام بود.
برخی فمینیست های قرن نوزدهم نیز بر علیه سقط جنین برخاستند با این که می دانستند که نگهداری از جنین موجب به وجود آوردن مشکلات فراوانی برای زنان می شد. ولی آن ها معتقد بودند که سقط جنین راه حل این مشکلات نیست. حتی اما گلدمن فمینیست رادیکالی که از سقط جنین و پیشگیری از حاملگی دفاع می کرد نیز سقط جنین میان کارگران زن در آمریکا را یک تراژدی خواند.

شاید تاریخ بتواند توضیح بیشتری برای مخالفت با سقط جنین دهد. سقط جنین در آن زمان بیشتر توسط زنانی انجام می گرفت که رابطه جنسی آزاد داشتند و به این واسطه باردار می شدند. تاریخ چند هزار ساله حرام زاده خواندن کودکان بی پدر یا کودکانی که پدر و مادرشان تن به ازدواج سنتی نمی دادند یک جا می بایست تغییر مسیر می داد و آن تغییر مسیر را فمینیست های قرن 18 و 19 آغاز کردند. اگر در جوامع غربی کمتر مادران مجرد تقبیح می شوند و این مادران توسط قانون حمایت می شوند به دلیل مبارزات ابتدایی فمینیست ها است.

هر چند مبارزه برعلیه سقط جنین نتایج مطلوبی به دست آورد ولی فمینیست های ضد سقط جنین نتوانستند به نیاز جامعه ای که در آن زنان تقریبا تمام جوانی خود را حامله بودند پاسخ دهند. فمینیست های ضد سقط جنین با این که معتقد بودند سقط جنین درمان بیماری جامعه نیست و سقط جنین خود بحران است نتوانستند در برابر مشکلات بی شمار زنان راه حلی به مراتب کا ر آ تر از سقط جنین ارائه دهند.
البته راه کار های آنان در سده ی بعدی به کار برده شد از جمله به فرزندی سپردن فرزند ناخواسته به خانواده های متقاضی و جلوگیری از حاملگی و آموزش دختران جوان در این مورد. ولی متاسفانه این راه حل ها نه در همه جا قابل اعمال است و نه همیشه کار آمد.
می توان نتیجه گیری کرد که برخی از پایه گذاران فمینیسم موج یک
[1] با سقط جنین مخالف بودند وعلت آن را تحمیل های جامعه مرد سالار بر زنان می شماردند و همچنین ریشه های زنا زادگی را می خواستند از بین بروند. هر چند که آنان معتقد نبوند که سقط جنین باید غیر قانونی شود ولی معتقد بودند از سقط جنین بایستی جلوگیری شود.
همگام با مخالفت با سقط جنین برخی از فمینیست ها به دفاع از سقط جنین پرداختند زنان فمینیستی مانند مادلین پلتیر و نلی راسل در فرانسه استلا براون و ماری استروپس در انگلیس مری استریت و هلن استکر در آلمان و اما گلدمن در آمریکا .
در آلمان هلن استاکر در مجمع محافظت از مادران و اصلاحات جنسیتی از آموزش جنسی و سقط جنین قانونی دفاع کرد. اما گلدمن به طور مکرر به سخنرانی در باره پیشگیری از بارداری پرداخت. ( در زمان آن ها مارلین لو گیتس ) 2001
در سال 1908 در آلمان تلاش هایی شد برای جرم زدایی از سقط جنین شد. کاملا ژلینک و کتی شیرماکراظهار کردند که جنبش زنان درصورتی جنبشی راستین و درصدد احقاق حقوق زن است که ازحق سقط جنین دفاع کند. حق اساسی خود مختاری زن با حق سقط جنین رابطه ای اساسی و مستقیم دارد.
جرم زدایی از سقط جنین در اواسط قرن بیستم به اوج خود رسید وفمینیست ها هر چند نتوانستند سقط جنین را قانونی کنند ولی برخی از فمینیست ها توانستند حقوق کودکانی که زاده روابط جنسی آزاد ویا بی پدربودند به رسمیت بشناسند.
یکی از بنام ترین این فمینیست ها کتی انکر مولر بود.مولر اهل نروژ بود و توانست با تلاش های فراوان قانون به رسمیت شناختن حقوق زنازادگان را در سال 1915 در نروژ به تصویب مجلس برساند.
برخلاف آنچه تصور می شود فمینیست ها با مادری و مادرانگی نجنگیدند آن چه مورد نظر آن ها بود مادر شدن و بارداری اختیاری بود. کتی مولر بعد از حمایت از زنازادگان برای حق سقط جنین مبارزه کرد و در این رابطه گفت: ما مادرشدن را دوست داریم و در ترویج بچه دارشدن می کوشیم ولی مادر شدن باید اختیاری باشد.
در دهه 1930 فعالیت های بسیاری برای قانونی کردن سقط جنین صورت گرفت و حتی دولت ها نیز کمیته هایی را برای رسیدگی به قوانین سقط جنین منصوب کردند.
در سال 1934 وزارت دادگستری نروژ کمیته ای به ریاست دختر مولر تشکیل داد تا در مورد اصلاح قانون سقط جنین مطالعه کنند ولی این کمیته با شکایات زیادی روبرو شد و دولت مجبورشد کمیته را منحل کند.
در سال 1939 کمیته بریکت در بریتانیا توسط دولت تشکیل داده شد تا به بررسی قانونی کردن سقط جنین در شرایط خاص بپردازد ولی این کمیته با شروع جنگ جهانی دوم متوقف شد.
در اروپا در دوران جنگ جهانی دوم کشورهایی که به وسیله آلمان نازی تسخیر شده بودند تقریبا تمامی حق خود را برای سقط جنین از دست دادند. در خود آلمان که یکی از سازمان یافته ترین جنبش ها ی سقط جنین را داشت سقط جنین ممنوع شد و عوامل آن تهدید به قتل شدند. همچنین مسئله جنگ و آشفتگی هایی که به بار آورد مسئله سقط جنین را مسکوت گذاشت. ولی این مبارزات به دست فراموشی سپرده نشد و هرگز متوقف نشد دستاورد فمینیست های موج اول هر چند به قانونی شدن بدون قید و شرط سقط جنین منجر نشد ولی پایه های مستحکم تزلزل ناپذیر این جنبش را بنا کرد .
برخی از فمینیست های موج دوم تصمیم به مبارزه با جامعه زن ستیز به صورت بسیار رادیکال گرفتند. در سال 1949 سیمون دوبوار با جرات فراوانی از حق سقط جنین دفاع کرد و در جواب به دغدغه های خرده بورژواها در مورد سقط جنین گفت : جامعه ما آن قدر که در صدد دفاع از حقوق نطفه است دغدغه آینده فرزندی که به دنیا می آید را ندارد. ( جنس دوم صفحه 533
جنبش های فمینیستی در دهه 60 انسجام و قدرت بیشتری یافت . سازمان ها ی غیر دولتی فمنیستی به وجود آمد که در آن از حق سقط جنین دفاع شد و به زنانی که سقط جنین کرده بودند کمک مالی و روحی ارائه شد.



بتی فریدن از معروف ترین فمینیست های آمریکایی بود که از سقط جنین حمایت کرد و در سازمان ملی زنان در آمریکا حق سقط جنین را به رسمیت شناخت.
در کشورهایی مثل آمریکا وفرانسه در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد قانونی کردن سقط جنین از اهداف اصلی فمینیست ها ی موج دوم قرار گرفت و در همان زمان نیز سقط جنین در آمریکا و فرانسه سرانجام آزاد شد.

مبارزه سیصد ساله برای دستیابی به خود مختاری جسمی زنان نتایجی بسیار مطلوب در پی داشت زنان غربی نه تنها توانستند سقط جنین را قانونی کنند بلکه توانستند مفهوم زشت زنا زادگی را تا حدی بی مصداق کنند.
در هر جنبشی به خصوص جنبش زنان ریشه کن کردن مفاهیمی که در یک جامعه متعصب مذموم شمرده می شود بسیار اهمیت دارد و صرف قانونی کردن سقط جنین نمی تواند تنها راه حل این مشکل باشد. آن چه که در جنبش های زنان در کشورهای در حال توسعه نادیده گرفته می شود ریشه کن کردن برخی سنت های زن ستیز است. در این جوامع حتی اگر سقط جنین قانونی گردد جامعه زنی را که مرتکب سقط جنین شده است طرد می کند حتی اگر بارداری به سبب تجاوز اقوام بسیار نزدیک مانند برادر یا پدر باشد . آن چه در یک جامعه بایستی درونی گردد آن است که بدن زن متعلق به خود زن است و هیچ کس و هیچ قانونی حق کنترل و در اختیار گرفتن بدن زن را ندارد.


------------------------------------------------

[1] جنبش فمینیسم غرب به سه مرحله تقسیم میشود : موج اول که از قرن نوزدهم شروع شد و تا سال-60 1950 ادامه داشت. فمینیست های موج یک برای دستیابی به حقوق اولیه زن مثل حق شرکت در انتخابات مبارزه کردند. فمینیست های موج دوم برای دستیابی به تساوی بین زن و مرد و حمایت قانونی از زنان مبارزه کردند. آن ها علاوه بر جنبه های عملی به جنبه های تئوری وفلسفی تعارض ها و تفاوت های میان زنان و مردان می پردازند.
موج سوم فمینیسم برای مبارزه علیه عقاید رادیکال و فمینست های سفید پوست طبقه متوسط به وجود آمد. فمینیست های موج سوم معتقدند که نبایستی به زنان تعریف و چارچوبی از زنانگی ارائه داد و از آن ها خواست که از تنها در این چارچوب زن باشند. آن ها همچنین مبارزه و تقبیح فیلم های جنسی را کاری بیهوده خوانند.

-

-

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!