یکشنبه
معرفی نمایش‌نامه‌نویسان بزرگ جهان
صحنه دو: برایان فریل و دغدغه‌هایش درباره‌ی زبان و هویت
ترجمه و گردآوری: ستاره بهروزی

برایان فریل در نهم ژانویه 1929 در خانواده‌ای کاتولیک در شهر اومه
[1] در شمال ایرلند متولد شد. او یکی از برجسته‌ترین نمایش‌نامه‌نویسان ایرلند است و علاوه بر نمایش‌نامه‌های چاپ شده، داستان کوتاه، فیلم‌نامه، برداشت‌های تلویزیونی و رادیویی از نمایشنامه‌های خودش، قطعاتی در مورد نقش تئاتر و هنرمند نگاشته است.
او در کالج سنت پاتریک
[2] علوم دینی آموخت اما به جای این‌که کشیش شود به دوره‌های آموزشی عالی تربیت معلم در بلفاست پیوست و از سال 1950 تدریس در شهر دری را شروع کرد و همزمان به نوشتن پرداخت.
"کمی آزادی"
[3] اولین نمایش‌نامه رادیویی‌اش در سال 1958 از بی بی سی پخش شد و اولین تئاتر صحنه‌ای خود را با عنوان "فرانسه دوست"[4] در بلفاست به روی صحنه برد. در سال 1960 از تدریس بازنشسته شد و تمام وقتش را به نوشتن اختصاص داد.
سال‌های اول زندگی برایان، تاثیر بسیار زیادی روی نوشته‌هایش گذاشته است. گرچه پدرش معلم بود، اما پدربزرگ و مادربزرگش، که زبان اولشان ایرلندی بود، روستایی و بی‌سواد بودند. خانواده خود برایان نمونه‌ی بارزی از جدایی بین اولایث
[5] سنتی و ایرلند مدرن هستند، موضوعی که در کارهای فریل بسیار تکرار می‌شود. دونگل، از شهرهای سنتی ایرلند که سرزمین مادری و محل اسکان اجداد برایان بوده تاثیر فراوانی بر زندگی و کارهای او گذاشته است. او در سال 1969 به آن شهر، شهری که حس می‌کرد که ریشه‌هایش در آنجاست، نقل مکان کرد. اوضاع احوال سیاسی حاکم بر شهر دری، میل به این اقامت را دوچندان کرد چون فریل از حزب ملی ایرلند که در سال 1967به آن پیوسته بود مایوس شده بود.
محیط بسیاری از نمایش‌نامه‌های او بالیبگ (قسمت دورافتاده‌ای از دونگل) می‌باشد. در سال 1980، او شرکت تئاتر فیلددی
[6] را تاسیس کرد و هدفش این بود تا به ایرلندی‌ها کمک کند تا هویت‌های جدیدی برای خودشان پیدا کنند. گرچه در بیشتر مواقع فریل با چخوف مقایسه می‌شود، اما در برابر تمام توضیحات و طبقه‌بندی‌ها مقاومت می‌کند. در "مردی که خدا می‌داند از کجاست" (عنوان مصاحبه‌ای با فریل) در پاسخ به این سوال که شما از چه زمانی متوجه شدید که می‌خواهید نویسنده شوید؟ فریل جواب می‌دهد: نمی‌دانم. در جواب این که چه نویسندگانی روی شما تاثیر گذاشتند باز جواب همان است. در طول مصاحبه او اذعان می‌کند که هیچ‌کدام از نمایش‌نامه‌هایش را دوست ندارد!
نمایش‌نامه‌های فریل در مکان‌های معتبری مانند تئاتر ابی، وست اند لندن و برادوی، روی صحنه رفتند و همه‌جا با استقبال تماشاچیان مواجه شدند. اولین نمایش‌نامه مهم او "فیلادلفیا، من می آیم!"
[7] در فستیوال تئاتر دوبلین در سال 1964 با اقبال خوبی مواجه شد. در سال 1972 او به عنوان عضوی از فرهنگستان ادب ایرلند[8] انتخاب شد. در سال 1984 "ترجمه ها"[9] ، یکی از بنیادی‌ترین نمایشنامه‌های او، جایزه صلح ادوارت بیگز را برد و در سال 1983، دانشگاه ملی ایرلند دکترای افتخاری به او اهدا کرد و در سال 1987، نامزد سنای ایرلند شد. موفق‌ترین نمایش‌نامه او "رقصیدن در لوگناسا"[10] سه جایزه از جوایز تونی را در سال 1992 را از آن خود کرد.
نمایش‌نامه‌های فریل حول مضامینی چون هویت، برداشت‌هایی از حقیقت و ارتباط می‌چرخد. هویت از طریق حافظه شکل می‌گیرد، به‌صورت خصوصی و جمعی، و در واقع حافظه جمعی یک جامعه بومی آن را از باقی جوامع متمایز می‌کند. اما حافظه مشترک بیشتر مواقع با تجربه شخصی تلفیق می‌شود و چندین حافظه مشترک ممکن است همزمان حتی در ذهن یک شخص موجود باشد. حافظه‌های جمعی و تجربه‌های شخصی متفاوت در جوامع بومی، منجر به ایجاد دیدگاه‌ها و استنباط‌های متفاوت از حقیقت می‌شود. آن چه اهمیت دارد تاریخ یا هویت حقیقی نیست بلکه کاوش هویت‌ها و تاریخ‌های متفاوت است.
زبان، برای فریل، کاملا با هویت تلفیق شده است. برای مثال، نام مکان‌ها در خود تاریخ و حافظه‌ای که دارند (فردی و جمعی) با آن‌ها عجین شده است، اما به خاطر تفاوت‌ها در این تداعی‌ها، همیشه یک شکاف در ارتباطات وجود دارد. برخی نمایش‌نامه‌های فریل این ناکارآمدی زبان را در ارتباط‌های واقعی نشان می‌دهند و به یک حرکت تبادلی ماورا زبان می‌رسند.
نمایش‌نامه "ترجمه‌ها" در واقع به اهمیت زبان در یک فرهنگ موجود و همچنین در بازآفرینی اجباری یک فرهنگ موجود می‌پردازد. نمایش‌نامه مشکلات و ناتوانایی‌های فهم کامل یک زبان بیگانه برای افراد و چگونگی نفوذ این کج‌فهمی‌ها در تعاملات اجتماعی که لازمه ساخت یک تمدن است را بررسی می‌کند.
"ترجمه‌ها" در یک شهر کوچک ایرلند به نام بیل بیگ اتفاق می‌افتد که در آن ارتش بریتانیا مامور شده است که نام مکان‌ها را در منطقه به انگلیسی ترجمه کند. این درگیری فرهنگی، باعث یک سری نافهمی‌ها و غلط جلوه دادن مفاهیم می‌شود. بروز تمام این اتفاقات، این حقیقت را افشا می‌کنند که زبان، نقش نظارتی را در پیشرفت جامعه و تمدن ایفا می‌کند. به‌نظر می‌رسد که نمایش‌نامه می‌خواهد بگوید که بدون یک روش ارتباطی مشترک، هرج و مرج حاکم خواهد شود و بی‌ثباتی در جامعه به امری روزمره تبدیل می‌گردد.
در ابتدای نمایش‌نامه با هرج و مرج در قالب اختلالات زبانی روبه‌رو می‌شویم: ورود ارتش بریتانیا در واقع تحت یک عملیات پنهانی صورت می‌گیرد که بیشتر ساکنان منطقه از آن بی‌خبرند. ظاهرا مهندسان سلطنتی از انگلیس آمده‌اند که یک نقشه فرمایشی مساحی از ایرلند را تهیه کنند که شامل این منطقه نیز می‌شود. مقصود از این ماموریت به‌طور کامل و واقعی برای مردمی که تحت تاثیر تغییرات نقشه قرار خواهند گرفت معلوم نشده است. اون
[11] که یکی از شخصیت‌های نمایش‌نامه است کلمات رهبران هیات اعزامی را به صورت آزاد ترجمه می‌کند و نقشه جدید را نقشه‌ای که "جایگزین نقشه ملاکان خواهد شد و از این به بعد شما خواهید فهمید که دقیقا چه چیز به طور قانونی متعلق به شماست" معرفی می‌کند.
این نمایش‌نامه از بسیاری جهات نمایش‌نامه‌ای استعاری و هوشمندانه از وضعیت کنونی ایرلند شمالی است. در واقع بالا بردن سطح آگاهی فرهنگی و همچنین از بین بردن بی‌تفاوتی سیاسی- اجتماعی در ایرلند از دغدغه‌های اصلی گروه تئاتری فریل می‌باشد اما این نمایشنامه در عین حال، نقبی به دوران استعمار انگلیس نیز می‌زند.

[1] . Omagh
[2] . St.Patrick’s College
[3] . A Sort of Freedom
[4] . The Francophile
[5] .Ulster
[6] . Field Day Theatre Company
[7] Philadelphia, Here I Come
[8] . Irish Academy of Letters
[9] . Translations
[10] .Dancing at Lugnasa
[11] .Owen
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!