واسازی ِ غیرت
علیرضا محولاتی
پرسفونه 1 مصرف می شود . او برای ِ خلق ِ فصلها به عنوان ِ یک ابزار در دستان ِ هادس 2 / همسر ِ وفادار و دمتر 3 / مادر ِ مهربان به هر شکلی در می آید . در دنیا ی ِ تاریکی فرو می رود تا پاییز شود و زمستان و به دنیا ی ِ روشنایی می رود تا بهار و تابستان را به ارمغان آورد . برای ِ او دلسوزی نمی کنم ، دلسوزی او را مقدس می کند و در جایگاهی قرار می دهد که از هر گونه نقدی می گریزد . او باید خود را به عنوان ِ یک اسطوره انکار کند . او خود را قربانی می کند تا مادرش به موجودات ِ زمینی مهر ورزد و به همسرش وفادار می ماند و در دنیای ِ تاریکی می رود تا خشم ِ مادرش برانگیخته شود . او در قاب قرار دارد در قاب ِ یک عکس . فریب ِ این اسطوره – پرواز و رقص ِ او بر فراز ِ گلها – منجر به رهایی ِ او از چارچوب نمی شود . او میل ِ خود را در چارچوب ارضا می کند . آنهم چارچوبی که نه خود ِ او بلکه مادر و همسرش ساخته اند . و این سرنوشتی است که پدر/زئوس 4 برای ِ او رقم زد و حال به هیچ عنوان قادر به رهایی از این چارچوب/ساختار نیست . سرنوشتی که طبیعت ِ استوار و ساختار ِ خانوادگی و بیولوژیک بدن ِ او برایش رقم زده اند . آیا این امر چیزی جز سو استفاده ی ساختاری که خود اجتماعیست از بیولوژیک ِ بدن ِ پرسفونه به عنوان ِ دختر است ؟ چگونه روانکاوی ؛ که در بستر ِ انتزاعی ِ امر ناخودآگاه انجام می گیرد ؛ قادر به دادن ِ عینیتی اجتماعی به فردیت اوست ؟ دراینجا فرد مقابل ِ اجتماع قرار می گیرد . نا خود آگاه ِ سیال ِ او که در بی کرانه قدم می زند ، در حضور ِ اجتماعی ِ خود مجبور به سرکوب خود و یا همان خود سرکوب گریست . فردیت ِ پرسفونه / دختر در مقابل ِ فردیت های ِ پدر ، مادر و همسر قرار می گیرد . این تثلیث 5 ِ مقدس : پدر ، مادر و همسر ، قربانی می خواهد : پرسفونه و این جنایت ِ خود را در پس ِ امری استعاری به نام ِ غیرت مرتکب می شود . غیرت عشقی اغواگرانه است که فرزند را در مالکیت ِ خود می خواهد . واکاوی ِ اسطوره ای ِ غیرت به چیزی جز مالکیت ِ خصوصی نمی رسد . مالکیت خصوصی فقط می خواهد خود مصرف کند و بر فراز المپ پنهان می شود . استعاره ی ِ غیرت خود را از دلیل ِ پشت ِ سر ش رها می کند ، چرا ؟ تا بدین وسیله بتواند از هر توجیهی رهایی یابد و نشان دهد که به مساله ی ِ فرزند ِ خود به مثابه ی امری ارزشی و البته نه ارزشی مصرفی بلکه ارزشی مقدس /ارزش ِ مبادله ای می نگرد . دو تایی ِ دمتر / مادر و زئوس / پدر جهانی مادی را می سازند و فردیت ِ سرکوبگر ِ همسر / هادس نوید ِ دنیایی موعود را می دهند که پرسفونه / دختر در انتظار آن غیرت ِ خانواده ی ِ خود را به مثابه ی ِ امری علی السویه می پذیرد و در ناخودآگاه ِ فردی ِ خود از این امر بازساخته ی ِ اجتماعی لذت می برد چرا که هنوز عینیت ِ سرکوبگر ِ آن را ندیده است . او به دنبال ِ رهایی نیست چرا که در فریب ِ تعصب ِ خانواده مدهوش است . اما غیرت مراسمی آیینی است که باید خود را تکرار کند تا فراموش نشود . اسطوره ها همه به یک آیین متصلند تا مورد ِ انتقاد قرار نگیرند . هر چه این مراسم به شکلی با شکوهتر برگزار شود ارزش مبادله ای ِ دختر را بالا تر می برد . چرا که او را در معرض ِ مصرف ِ کمتری قرار می دهد و از دسته دوم شدن ِ او جلو گیری می کند . ولی آیا این همان خانواده نیست که او را مصرف می کند ؟ مراقبت ِ خانواده چیزی جز مصرف ِ او در حیطه ی ِ ارزشی خود نیست . با این حال از آنجا که پدر و مادر مالک ِ او محسوب می شوند ، این حق به عنوان ِ حق ِ طبیعی ِ آنها محسوب می شود . و لذا به نظر، آنها فقط در حال ِ محافظت از فرزند ِ دلبندشان هستند و هر جنایتی که می کنند ، هدیه ایست از جانب ِ بارگاه ِ مقدسشان . آنها از دختر ِ خود محافظت می کنند نه به این خاطر که به او گزندی نرسد که برای ِ خشنودی ِ خود در لحظه ای که او را به جامعه ی ِ کوچک ِ همسرش اهدا می کنند . آنها تولید کنندگانی اند که از غیرت برای تبلیغ محصول ِ خود یعنی فرزند استفاده می کنند . برایتان مثالی می زنم : مشتریان هنگام ِ خرید می گویند : این لاستیک از کیفیت مطمئن تری برخوردار است چرا که تلویزیون دائما در حال ِ تبلیغ آن است و کسی که به دنبال ِ همسر می گردد می گوید : دختر ِ خوبیست چرا که خانواده ی ِ او اصل و نسب دار و آدم حسابی اند ... چه اندیشه ی ِ کثیفی در پس ِ همه ی ِ این گزاره ها در حرکت است . همه در پی ِ مصرف ِ جنس ِ بهتری هستند . و دختر / پرسفونه تقدیر ِ خود را می پذیرد ، چرا ؟ به این خاطر که او همیشه خود را به مثابه ی مصرف شونده می نگرد و از آنجا که به زعم ِ جودیت باتلر – فمینیست ِ رادیکال ِ آمریکایی – خود را در گروه و طبقه ی ِ طبیعی ِ زنان می نگرد ، این مساله را به عنوان ِ حکمت ِ طبیعی و بیولوژیکی خود در نظر می گیرد. در اینجا با یک تناقض ِ بزرگ روبرو می شویم : امر ِ بیولوژیک امری کاملا فردیست و جایگاه دختر امری کاملا اجتماعی . پس ضرورت ِ طبقه بندی ِ اجتماعی ِ او به عنوان ِ یک گروه ِ طبیعی کجاست ؟ آیا بیولوژیک که امری کاملا ناخواسته است جایگاه ِ طبقاتی ِ فرد را در جامعه رقم می زند ؟ همانگونه که میزان ِ توانایی ِ مالی ِ افراد آنها را به طبقات ِ مختلف ِ اجتماعی تقسیم می کند ؟ منطق ِ اقتصادی به شکلی رندانه در هزار توهای ِ روابط ِ اجتماعی، خود را پنهان می کند . غیرت چیزی نیست جز ابزاری برای ِ تولید ِ کالایی بهتر و با کیفیت تر که رضایت بیشتر مشتریان را جلب کند . هدف در ساختار ِ مسلط رضایت ِ مشتریان است و حق همیشه با آنهاست و این اندیشه تا جایی پیش می رود که حتی محصول را نابود می کند تا باعث ِ نارضایتی مشتری نشود . غیرت گاهی تا آنجا پیش می رود که خانواده را به کشتن ِ فرزند خود سوق می دهد تا لکه ی ننگ / بی اعتباری را برای آنها نیاورد . هر گونه فعالیت جنسی از جانب دختر که به صورت انحراف!!!! از ساختار خانواده رخ دهد او را محکوم به نابودی چه به شکل مرگ و چه با حذف او برای همیشه از چهره ی خانواده است ؛ آیا این مساله چیزی جز اندیشه ی مالکیتی و اقتصادیست ؟ آن طرف قضیه دختر ی قرار دارد که خود را به مثابه ی ِکالایی از خود بیگانه شده می یابد . کارخانه ای که محصولی خاص را تولید می کند از اعتبار ِ محصول ِ خود به وسیله ی ِ تبلیغات دفاع می کند و خانواده از فرزند خود به وسیله ی ِ غیرت . غیرت همانند تبلیغات در بیرون از ساختار اتفاق می افتد ، غیرت نگاه مشتری را متقدم بر فردیت دختر می کند، این اعتبار و آبرو رفتگی ، همان نگاه مشتری به مثابه ی مصرف کننده به محصول است ، غیرت حق خانواده است اما نه یک حق طبیعی که حقیست که برای مشتری مداری به خانواده ی مقدس اعطا شده است. غیرت نهاد خانواده را حفظ می کند ، از طریق گرفتن استقلال اقتصادی از جنسیت دختر که به مثابه ی عضوی از یک گروه استعاری و طبیعی تعریف شده است . با برچیده شدن استقلال اقتصادی از حوزه ی زنان ، زن به مثابه ی مادر و یا دختر خانواده تنها راهی که دارد اتصال به این نهاد مقدس و پایدار نگاه داشتن آن است ، به همین دلیل است که ساختار مسلط جامعه اینگونه بر احیا و تکثیر این نهاد تاکید دارد ، ساختار مسلط از آنجا که اراده به کنترل و محصور کردن دارد ، ضعف خود را با ایجاد نهادهای کوچکتر و مقدس کردن آنها جبران می کند تا از این طریق بدن را به انحصار خود در آورد. بر سر ِ محصول چه می آید ؟ تولید می شود و مصرف . محصول بوسیله ی تولید کننده تولید و تبلیغ می شود و سر آخر در اختیار ِ مشتری قرار می گیرد تا او نیز با شیوه ای جدید آنرا مصرف کند . محصول قربانی است که تولید کننده به بارگاه مقدس ِ مشتری که همیشه حق با اوست ، اهدا می کند و دختر قربانی است که خانواده به بارگاه همسر که از قضا حق با او نیز هست ، هدیه می کند . در این برزخ ، میزان ِ توانایی ِ مالی خریداران را فراموش نکنیم که خود بحثی مفصل را می طلبد . بله پرسفونه تولید و مصرف می شود و برای ِ اینکه صدایش در نیاید به او فرصت ِ کوتاهی برای پرواز بر فراز ِ گلها داده شده است . اما چرا گزینه ی ِ دیگری در کار نیست ؟ یاد شرط بندی پاسکال می افتم که گزینه های دیگر را می بندد ، چرا او – پرسفونه - فقط حق دارد یا در دنیای ِ روشنایی باشد و یا در دنیای ِ تاریکی ؟ ...
پانویس ها
1 – Persephone
2 – Hades
3 – Demeter
4 - Zeus
5 – Trilogy
پاره ای درباره ی افسانه ی پرسفونه
پرسفونه الهه ی دنیای تاریکی ، دختر دمتر- مادر زمین- و زئوس – خدای آسمانهاست .این افسانه که جزء اساطیر یونان است ؛ از این قرار است که پرسفونه توسط هادس که خدای دنیای تاریکی و مردگان است ، ربوده می شود ؛ دمتر ، مادر او ، از این حادثه به خشم می آید و خشکسالی و قحطی را بر زمین می فرستد . زئوس ، پدر پرسفونه و همسر دمتر ، که نقشه ی ربوده شدن دخترش را توسط هادس خودش طرح ریزی کرده است با مشاهده ی خشم دمتر نگران می شود و از هادس می خواهد تا دختر را به مادرش باز گرداند ، در هنگام بازگشت پرسفونه به زمین ، هادس به او دانه ی اناری می دهد که این مساله بنابر قانون خدایان زمینی به منزله ی تبدیل شدن پرسفونه به الهه ی مردگان است و به همین دلیل پرسفونه پس از بازگشت به زمین و بازگو کردن ماجرا برای مادرش ، به صورت توافقی که بین دمتر و هادس انجام می شود ، شش ماه از سال را در روی زمین و در کنار مادرش می گذراند که این دوران دوران خوشحالی دمتر و سرازیر کردن نعمات بر زمینیان است – بهار و تابستان – و شش ماه دیگر را در دنیای تاریکی و مردگان به سر می برد که این دوران ؛ دوران ناراحتی دمتر و گرفتن نعماتش از زمینیان است – پاییز و زمستان .
منابع
1 – اساطیر جهان ، نوشته ی دونا روزنبرگ ، ترجمه ی عبدالحسین شریفیان، نشر اساطیر
2 – آشفتگی جنسیتی، جودیت باتلر، ترجمه ی امین قضایی، نشر مجله شعر
3 – کسی زن به دنیا نمی آید – مونیک ویتیک ، ترجمه ی مهدی نجفی – منتشر شده در سایت مایند موتور
4 – جنون : غیاب اثر – میشل فوکو ، ترجمه ی علیرضا محولاتی – منتشر شده در سایت مایند موتور
5- History of sexuality, Michel Foucault, Pantheon Books, New York
6- Histories of sexuality, Stephen Garton, Equinox Publishing Ltd, London