چند شعر از آتیلا اسکندانی
-
-1
دخترک پشت بند زن ایلیاتی
پرید از خواب وقتی بره ای پای شکسته
نتوانست
از پرچین بپرد
2
در نیمه باز حیاط
روسری سبز سیدی در باد
وچند مگس
درپشت شیشه
های اتاق تو
3
کودک برای گنجشک های پیاده رو
خرده های نان می ریزد
عابران
تند می گذرند
4
اعتراف
پدر...من پنیر دزدیده ام
پدر...من در فنجان قهوه مادر بزرگ تف کرده ام
پدر...من کفشهای خواهرم را قایم کرده ام
پدر من با تفنگ دولول، پدر را...
*
کشیش خوابیده است
5
تن من تن تو
تن او
تن ما
تن آنها
تن تنها
-
*
غسال می خواند
6
تو زیبا ترین نت جهان هستی
ومن گوش کر بتهوون
-
7
کتابهای که در باغچه کاشتیم
حالا خوب رشد کرده اند
لنین
انجیر خونیست
ومارکس
شفتالوی آبدار
-
8
مادر به رد پاهای روی برف می خندد
کودک
باز کفشهایش را اشتباهی پوشیده
-
9
هوا سرد بود
ما خودمان را چند تا کردیم
شبیه روزنامه ای که
زنی زیبا خریده بود
-
10
دانه بلوطی
فروافتاد
بر کاسه فلزی
زن گدا بیدار شد.
صبحگاه پاییزی
-
11
ردیف های سفید دندان
گم و پیدا می شوند
در بندر تاریک
وقتی سیاهان عاشقند.
-
-
شباهت زیادی به شعرهای خانم سیما یاوری دارد
اما باید بگویم خیلی در معنی عمیق تر است
اگر توانستید توجهی به کارهای ایشان بکنید
به شما خیلی کمک می کند
تا جائی
شکل هایکو
به خود گیرند