پنجشنبه
Mana Aghaee, One poem
-
يك شعر از مانا آقايى
-
آكواريوم
- -
دريا شده ام
جريان عشق را زير پوستم مىبينى؟
شنريزه هاى آب را در ته سلول هايم؟
ماهىهاى قرمز
مانند خون از مويرگ هاى قلبم عبور مىكنند
تنم مثل يك آكواريوم شفاف شده
ديوارهاى نازكش از شيشه است
برهنه و شكستنى
مىتوانى با نگاهت لمسشان كنى
مانند ويروسى از لذت در تنم تكثير شدى
ذرات وجودم را بيمار لبريز شدن كردى
چه بودى تو؟
كه در مردمك هايت از نو آفريده مىشدم؟
پيامبرى كه در ياخته هايم روح دميد؟
يا مردى دلبسته ى خاك
زير خروارهاى سنگين اكسيژن؟
رختخوابم را
به غلت هاى لطيف قانقاريا مىكشاندى
هرلحظه كه دلت مىخواست
اكنون كجا نفس مىكشى؟
آيا هنوز هم صداى امواج را
از پشت پلك هايت مىشنوى؟
يادت هست مىخواستى در من شنا كنى؟
حالا در آغوشم دست و پا بزن
و غرق شو!
غرق شو!
-
-
-
2 Comments:
Blogger azar kiani said...
سلام مانا جان. شعر جاندارو خوبی ست و لمس شدنی دریا هیچوقت از تو جدا نیست زاده ی دریا!...کیانی

تبریک می گم
تشبیه های شما بسیار ناب است
تا حالا ندیده بودم چنین تشبیهی از آکواریم

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!