سه‌شنبه

از مجموعه آثار بزرگ نقاشی
نقد یک اثر
برگرفته از روزنامه« ایندیپندنت لندن »
۲۵ ژولای ۲۰۰۸
نویسنده: تام لوباک
مترجم: سهراب معینی

" فیلوکتِتِس زخمی " (1) اثر "نیکولای ابیلد گارد" (2)
(۱۷۷۵)

این تصور که همه‌ی هنرمندان قدیم استاد ترسیم ظرافت بوده‌اند تصور نادرستی است. آن‌ها به همان اندازه تصاویر «خام» به‌کار می‌گرفتند که امروز در بسیاری آثار شاهدش هستیم. یک مثال آن نزدیکی بین نقاشی های شخصیت های عضلانی دوره رمانتیک است و سوپر قهرمانان کمدی استریپ پس از جنگ. مثالی که از نظر منتقدان هم پنهان نمانده است.
نگاه کنید به "اسپایدر من " ؛Incredible Hulk" (3) ,"تور غول" (4) , "The Fantastic Four" و
"X-Men" (5). سپس نگاهی بیاندازید به کار هنر مندانی نظیر " هانری فو زلی " یا " ویلیام بلیک" تا شباهت و نزدیکی‌ی میان شکل عضلات آن‌ها, آناتومی های خم گشته و کشیده شده , قدرت پروازسریع و ناگهانی ,انفجار خشونت , فضای اسطوره ای , ستایش انرژی فیزیکی و نیرو ی آنها را بیابید .
می توان باور داشت که هنر پایان قرن هجد هم الهام بخش کارتونیست های اواخرقرن بیستم بوده است. اما توضیح دقیق این ماجرا باید فرا تر از این ها باشد. هر دوی آن ها , یعنی هنر رمانتیک و سوپر قهرمانهای کارتونی (هر چند که به خیلی دور ها بر می گردد ) از یک منبع مشترک سرچشمه میگیرند : از مبتکر خلاق و هنرمند بزرگی که تاثیرش در همه جا مشهود است : میکل آنژ.
آنچه کار نقاشان رمانتیک را به کمیک استریپ ها پیوند می دهد ,عمدتا خامی و زمختی آفریده هایشان است . پیکرهای ساخته‌ی میکل آنژ نرم و انعطاف پذیر و گاه تا حد مضحکه قلمبه و بادکرده‌اند..
یکی دیگر از این هنرمندان نقاشی دانمارکی به نام " نیکلای ابیلد گارد" است . در یکی از تابلوهایش بنام "فیلوکتتس زخمی " , پیکری می بینیم که برگشته و به " محراب سیستین " و " هو ک" نگاه می کند. اما اگر داستان آن را ندانید , احتمالأ از درک آن عاجز خواهید بود . این تابلو , تضویری از قدرت و نیروی فیزیکی نیست بلکه تضویری از درد فیزیکی است که نیرومندانه تحمل می شود .
پای " فیلوکتتس " ( آن کمان دار کبیر ) را در راه محاصره تروا , ماری گزید. زخم بی درمان به چرک نشست و بوی گندی از آن بر می خواست . زندگی اش به رنج و عذابی دائمی بدل شد. رفقایش او را در جزیره ای متروک تنها گذاشته و بادبان بر افراشتند و رفتند .
این افسانه , به نقاش , انگیزه ترسیم درد را می دهد و نه هیچ چیز دیگری را . اما این دردی است که کسی را بر نمی انگیزد, زیرا دردی بد گوهر است . درد در جای پستی از بدن قرار گرفته و ماهیتی چندش آور دارد. دردی است که با شکیبائی تحمل می شود و آشکار است که "ابیل گارد" اگر چه از ملودرام وحشتی ندارد , اما همین که آن را احساس می کند ,مساله سا ز می شود . او بر پایی که در میانه‌ی جنگ گزیده شده تاکید می‌کند و دهانی از درد زوزه می‌کشد. نوارهای زخم‌بندی‌ی به چرک نشسته را حذف می کند. او به ما دردی فیزیکی را به مثابه یک شکنجه نشان می دهد. مجروح از تشنج و درد تمامی بدن خود را نشان می دهد.
قهرمان , بر پاهای خویش خم شده و چانه اش را بر زانویش گذاشته .قسمتی از ستون فقرات اش یک چهارم یا یک سوم یک دایره کامل راساخته است و بالای بازویش ,شکل یک مشت محکم بهم فشرده را به خود گرفته.
پیکر ,هم از ریخت افتاده و تحریف شده است .فاصته بین لمبر راست و زانوی راست به طورغیر طبیعی کش آمده است . قسمت دورتر پشت , همچون یک زائده ,یک بال ماهیچه ای برآمده شده است و انگار که به بدن چسبانده شده است.
به نظر می رسد که پای چپ ,متعلق به انسان بزرگ تری باشد . این آناتومی , نوعی کولاژ است که در هم جوش خورده و در عین حال از هم جدا شده است. همه این عناصر در خدمت نشان دادن درد کشنده‌ای هستند که تحمل می شود.
بیش از هر چیز , نقاش , می خواهد فشار و تنگنا را به نمایش بگذارد. در این نمایش هیچ عنصری زاید نیست.این اثر بیان قدرت و امکانی که یک قاب نقاشی به نقاش می‌دهد تا چنین تاثیرگذار باشد. بدن مچاله شده , انگار بین بالای قاب و لبه های پائین آن در منگنه قرار گرفته است . انگشتان پا و زانوی خم شده اش , چار چوب قاب را تحت فشار قرار داده اند.
فشار های ذهنی زیادی نیز در کارند. نیرو های موربی از این پیکر ,از قسمت چپ وارد می شود که می خواهد آن را به سمت پائین فشار دهد. یعنی حالت آن را به صورت تا شده نشان دهد. یکی از این نیرو ها , نور است که همچنان که پائین می آید , دو سایه قوی مورب بر ران و نرمه ساق پا می افکند. باد هم هست , که یال سیاه مرد را در همان جهت اریب به جنبش در می آورد.(نظیر یک جیغ , هر چند که امتداد در هم پیچیده اش , نشان دهنده انزوای طولانی مدت اش در مکانی دور افتاده نیز هست).
-
ساعد راست مرد و بر جستگی اریب سیاهِ پوست پلنگ بین پاها, این نیرو های مورب را بازتاب می دهد. نمایشی عظیم از درد است که طالب و برانگیزاننده‌ی هم‌دردی نیست. ابیلد گارد نمی خواهد از وسوسه نشان دادن بعدی دیگراز این بدن لخت رها شود . قهرمان خم شده است . نظیر کار بزرگی که بار قبل در موردش نوشتم (مادموازل مورفی ),این تابلوئی است که بر لمبر ها تمرکز یافته . حالت بادکرده نور که در قسمت داخلی ران شکل می گیرد ,بین ران ها نوسان می کند. نه ظریف و دقیق و نه چندان خام و زمخت.

...........................................................................................

درباره نقاش :
نیکولای ابیلد گارد(1809-1743) یکی از اولین نقاشان دانمارکی بود که نامی در اروپا پیدا کرد . اورا " پدر هنر دانمارک " می دانند . او در سال های 1770 به رم رفت و در آنجا با هانری فوزلی , هنرمند سوئیسی – انگلیسی خوش قریحه آشنا شد و با همدیگر به مطالعه میکل آنژ پرداختند. این دورانی است که وحشی ترین کار های او نظیر همین کار آفریده شد.
آثارش بعد ها پس از بازگشت به دانمارک مایه های آرام تر وکلاسیک تری را پیدا کردند. او اما همچنان متاثر از رومانتیسم بود و این تاثیر حتی در انتخاب موضوع آثار او نیز دیده می‌شود.
....................................................................................

The wounded Philoctetes (1
Nicolai Abildgaard (2
(3,4,5تمامی اینها شحصیت هائی علمی تخیلی هستند که در کتاب های کمیک که توسط مارول کومیکز منتشر شد , ظاهر می شوند . این شخصیت ها ظاهری غول آسا و ماهیچه ای و تا حدی کمیک دارند که در بسیاری از کارتون های تلویزیونی نیز ظاهر شده اند .

-

-

-
1 Comments:
Anonymous ناشناس said...
...please where can I buy a unicorn?

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!