جمعه
Mehrdad Arefani
--
چهار شعر از مهرداد عارفانی
-
-
چمدان
-
رنگین کمان در اتاق پلیس تماشا داشت
باران هفته ی پیش
ژوئن را با عکس ها و پرچم ها
اسکلت ها و دندان ها
و فرشتگان اخموش
تا ایستگاه بزرگ قطار بدرقه کرد
-
تهران---- در چمدانی پر از شهید----- در دستم
و پاریس----- فاحشه ای در خود فراری بود
-
حالا که توپخانه در چمدان شلوغ است
آزادی پاهای بلندش را جمع می کند
و دست بر پستان سفت میدان انقلاب می کشد
-
در چمدان شب است هنوز
برف می بارد
تابستان روی ریل
و آفتابی که با قطار می رود
در زمستان گم می شود
-
-
سیب
-
می نشینم در زنبیل
دوستان آینده را نمی شنوند
بر این باورند
که شیرین و ترش باید زیست
-
یک گاری شکسته و چراغ زنبوری
ترک می کنند میدانچه جمعه ر
ا
-
یک دیس گلدار و چندین زیر دستی
سال تحویل می شود و
چاقویی آینده را پوست می کند.

-
-
هر لحظه
-
پنجره نيستی که آن سويت را ببينم
اينجا کوچه خيابانی بلند است
کفن پوشيده در آبی
آتش نمی گيری که گرمم شود
قد نمی کشی تا سايه ام به سايه ات برسد
می دوم
در خيابانی که برف است
می دوم
همچنان می دوم
کاغذ نيستی تا بر تو بنويسم
ترس
زندگی
نمی توانم همراه نباشم
نمی توانم با چشمهای خالی از مردمک
به نظاره بنشينم
سنگی را که پرتاب می شود در فضا
می چرخد و می گريزد
-------------موسيقی ميشود
تاب می خورد
------------کوهستانی ميشود در فنجان چای
روی ميز می آيد
فاصله می شود
دود می شود
و هرلحظه به شکلی از ديوار بالا می رود.
--
-
محاصره
--
صدا
دوربین
حرکت
شیمیایی
شیمیایی
---------الو
-----------------الو
محاصره شدیم
از تمام مهمات فقط شیپور داریم
چی کار کنیم ....... بزنیم ؟
کات
-
-
سارایوو
-
بر پله های هوا پیما نبودی
سراپایت اما بوسه بود
من
در ترس قدم می زدم بر آسمان تهران
و آفتاب بر فرودگاه وشیشه ها
گاهی بود گاهی نبود
آنجا کسانی شبیه تو گذشتند
که تو نبودی
آسمان تهران دور می شود
با نئون ها ودودها و خانه های در همش
سپیدی ابرها چهل درجه زیر صفر
حالا کسی شبیه تو در ابرها قدم می زند
می خواهم بپرم بیرون
در آغوشش بگیرم
ابرها در هم می شوند و
شبیه تو گاهی هست
گاهی نیست
در هم می شوند و باز گشوده می شوند
دستانم را روی لب ها گرفته ام که تو را ببوسم
سرخی آفتاب براستانبو
لاکتبر راجای تقویم من نشانده است
ساعت ها به هم می ریزند
زبان ها به هم می ریزند
لبا س ها به هم می ریزند
موهای طلایی
اندام های برهنه
توریست ها
چمدان های تو را در خیا ل جابجا می کنم
-
-
هرگز
-
دوستت دارم
ندارم
عاشقت هستم
نیستم
روی یک میز با تو صبحانه می خورم
بدون تو اما
بر هزار میز دیگر هرگز

-
-
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!