-سه شعر از مجید نفیسی
شراببه پدرم
-
ای کاش از آن شراب
نوشیده بودی
در "باغ بهادران"
گیلاس ها رسیده بودند
و هوا بوی نارسی می داد
ما روی تخت نشسته بودیم
با زمزمه ی زاینده رود در گوش
و بازی سنجاقک ها در پیش
که باغدار کوزه ای شراب آورد
تو در حوضخانه به نماز ایستاده بودی
و من در حلقه ی بزم دوستانت نشسته بودم
شرابی خانگی بود
سرخ و خوشگوار.
با جام اول
بر بال سنجاقک ها نشستم
و خود را به آبشار بزرگ رساندم
با جام دوم
از رشته های بافته ی آب بالا رفتم
و خود را تا ابرها کشاندم
با جام سوم
بر ابری ولگرد نشستم
و در چارسوی جهان به گردش درآمدم
آنگاه تو را دیدم
با نگاهی نافذ
و کتابی کوچک
که "مضرات الکل" نام داشت
و نام تو بر تارک آن می درخشید.
ای کاش تو هم نوشیده بودی
جام هامان را به هم می زدیم
"نوروزنامه"ی خیام را می خواندیم
و به کلاغ، آفرین می گفتیم
که انداختن شراب را به انسان یاد داد
آنگاه با شلوارهای بالازده
دست یک دیگر را می گرفتیم
و از کنار آب
خود را به درختان گیلاس می رساندیم
تو گوشواری سرخ می چیدی
و من بی واهمه فاش می کردم
که نخستین بار در چهارده سالگی
شراب نوشیدم.
و امروز از خود می پرسم:
کی اولین جام را
با پسرم خواهم نوشید؟
پنجم مارس 2000
--ترانه ی مرغ جان-
مرغکی فرستاده خواهرم مرا
بال و پر همه سپید
دور چشم هاش کوفی نگار .
حالیا نشسته پیش قاب عکسی از پدر
بی خبر ز مرگ او و سوگ من.
دست می برم تا بگیرمش ز روی رف
می پرد ز دست من پرنده وار
گویدم: "مکن مرا جدا ز صاحبم
مرغ جان او شدم چو رفت از میان ما."
در شگفت ز جادوی هنر
آفرین برآورم ز دل به خواهرم
کافریده دست های کوچکش
مرغ جانِ مهربان پدر.
دهم فوریه 2008
--مادر آمریکایی من
به هریت تنن بام (2008-1916)
مادر آمریکایی من می گوید:
"می خواهم در دور دیگر حیات
درخت بلند سایه داری باشم."
به جثه ی کوچک او نگاه می کنم
که بر عصای استوارش
همچنان خدنگ مانده است
و چشمهای مهربانش
که چون چشمهای مادرم در ایران
برق می زنند
و می بینم که می خواهم
به هیئت پرنده ای درآیم.
بیستم ژانویه 1997
--دیگر آثار مجید نفیسی در اثر---