چاه جمکران
مجید نفیسی
ای آنکه بی پناهی
از "جمکران" چه خواهی؟
دریاب چاه آبی
در انزوای باغی
بنشین و همره ماه
بنگر درون آن چاه
بینی رخی هراسان
بر روی آب لرزان
پس راز دل تو بگشا
یک یک بریز در چا
از درد و ناتوانی
بیکاری و گرانی
از حبس و زجر یاران
تبعید و تیرباران
از وصلت اجباری
از سرزنش و خواری
بگو هرآنچه خواهی
با رازدار چاهی
که پیر رستخیز است
با یأس در ستیز است
هرچند مادر، او را
مهدی بخواند،اما
نامش مرا "امید" است
فرزند ماه و شید است
که زندگانی بی آن
تاریک باشد ای جان!
در جنگ با سیاهی
مگریز سوی واهی
امید را سپر کن
بی واهمه خطر کن
در چاه جان نظر کن
از جمکران حذر کن
7 دسامبر 2005
-
-
آقای ویروس کُش
مجید نفیسی
آقای نورتون، دربان رایانه است
جلوی در می ایستد
و به واژه های تازه وارد نگاه می کند:
"ریش تراشیده"، "پیراهن آستین کوتاه"
"جین چسبان"، "رنگ شاد"
"روی زیبا" و "فکر آزاد" را می گیرد
و می برد توی قرنطینه.
اول نامشان را
با واژه های "خودی" گوگل می کند:
"صبح پیش از طلوع آفتاب"
"دولا و راست شدن"
و "جمعه توی صحن دانشگاه"
"مرده باد و زنده باد گفتن".
بعد انگشت می گذارد زیر چانه هاشان
توی چشمهاشان نگاه می کند
و می فرستدشان پیش باطله ها
تا با هفت هزارسالگان سربه سر شوند.
اگر واژه، مؤنث است
مثل:"سر برهنه"
"غش غش خنده"و"زبان دراز"
اول رویشان را می پوشاند
و نامشان را
با واژه های "ناخودی" گوگل می کند:
"دوستت دارم"
و "چنین فکر می کنم"
بعد با فشار یک انگشت
می فرستدشان پیش باطله ها
تا برای همیشه از صحنه محو شوند.
آقای نورتون تنها دربان رایانه نیست
او به راستی خود صاحبخانه است.
وقتی داری ایمیل می کنی
ناگهان می پرد وسط:
"هی! این واژه بودار است
های! آن یک کاف دار"
بعد بی اینکه منتظر جواب باشد
یقه ی طرف را می گیرد
و می بردش توی قرنطینه.
هرچه می گویی: "آقا نورتون!
اینجا من صاحبخانه ام یا شما؟"
گوشش بدهکار نیست
او کار خودش را می کند
و راه خودش را می رود.
واژه ها برای او
همه تکرار یک حرفند:
بع، بع، بع
بع، بع، بع
بع، بع، بع.
دستت می رود به سوی کلید حذف
تا با فشار یک انگشت
آقای نورتون را پیش باطله ها بفرستی
اما ناگهان یادت می افتد به دوران سابق
وقتی که ویروس بیداد می کرد
حرف ها علیه واژه ها می شوریدند
و واژه ها علیه جمله ها
و جمله ها علیه متن ها
و متن ها علیه سامانه ها
سنگ روی سنگ بند نبود
تو مانده بودی و یک رایانه ی بیمار.
ناچار دستت را پس می کشی
و آن را زیر چانه ات می گذاری.
آخر، آقای نورتون ویروس یاب است
باید جلوی در بایستد
و خودی را از ناخودی جدا کند.
13 اوت 2005
-
-
-
-
-
-