احتمال های جالبی
میان بنفش و گریه
سهراب رحیمی
-
-
تا نام تو
میان کتاب ها
گم بماند
بطری را
کنار صندلی می گذارم
عقربی نیش خورده ام
پاره پاره از تورق ایام و
از مجنون مولف
فشفشه می بندم
به دور اسکلتم
و خدای سفیدی
که بوی آب می دهد
ساعتها
روزها را
قیچی می کند
خط هایم کوک که می شود
اعتماد به ساعت نمی کند
به ساختمان مرگ
می نویسد دیوار
چشمهایم
از سنجاق
واژگون می ریزد
روی آستین
در این اتاقی که
هاملت را
از اکتبر عبور می دهد
فنجان
در چشم پنجره
می ریزد و
غرق می شود
به زودی زمان
سطرهایی از غروب است
دقیقه ای از نقاشی
که لبهای مرا
در چشم های تو
حرف می زند
ستارگان
در دهلیزهای مالیخولیا
در باجه های تلفن و
چراغ های زرد
در قطب های مخالف
خود را
پنهان می کند
زلزله
ضمیمه ی شناسنامه ام شد
از سه چهار قطعه کاغذ
حرف ها را
به دایره ها و مثلث ها
تقسیم کرد
احتمال های جالبی که
میان بنفش و گریه
پنهان است.
Robinmail1@yahoo.com
تا نام تو
میان کتاب ها
گم بماند
بطری را
کنار صندلی می گذارم
عقربی نیش خورده ام
پاره پاره از تورق ایام و
از مجنون مولف
فشفشه می بندم
به دور اسکلتم
و خدای سفیدی
که بوی آب می دهد
ساعتها
روزها را
قیچی می کند
خط هایم کوک که می شود
اعتماد به ساعت نمی کند
به ساختمان مرگ
می نویسد دیوار
چشمهایم
از سنجاق
واژگون می ریزد
روی آستین
در این اتاقی که
هاملت را
از اکتبر عبور می دهد
فنجان
در چشم پنجره
می ریزد و
غرق می شود
به زودی زمان
سطرهایی از غروب است
دقیقه ای از نقاشی
که لبهای مرا
در چشم های تو
حرف می زند
ستارگان
در دهلیزهای مالیخولیا
در باجه های تلفن و
چراغ های زرد
در قطب های مخالف
خود را
پنهان می کند
زلزله
ضمیمه ی شناسنامه ام شد
از سه چهار قطعه کاغذ
حرف ها را
به دایره ها و مثلث ها
تقسیم کرد
احتمال های جالبی که
میان بنفش و گریه
پنهان است.
Robinmail1@yahoo.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خوانندهی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.