. . .
-
هستي
هستي
انگار هستي
در اين خانه گاهی جايی انگار هستي.
وقتی کسی نيست میآيي.
مثل ابر در اتاقهای خالی
دمپايیهای جفتشده
ظرفهايی که خشک میشوند
غبار فرشها، مبلها، ميزها
برگهايی که به نسيمی از پنجره میلرزند
به نسيمی از وزيدن دامن تو
از وزيدن تو
مثل ابر در اتاقهای خالی
در اتاقهای اين خانه
اين خانهی خالی تو
اين خانهی خالی از تو.
اصفهان. خرداد 82
بوهای مادرم
--
انباری خانه بوی پونه و نعنا و ریحان و کرفس و زیره میدهد
و لباسهای تو
بوی عطرهای مهمانیهای دور را دارد
بوی عصر تنهای آرایشی.
اما روزهای بیماری عطری ندارد
و شیشههای نیمه خالی عطرهای تو
ماندهاند که چه کنند تا پایان جهان.
انباری خانه بوی پونه و نعنا و ریحان و کرفس و زیره میدهد
و لباسهای تو
بوی عطرهای مهمانیهای دور را دارد
بوی عصر تنهای آرایشی.
اما روزهای بیماری عطری ندارد
و شیشههای نیمه خالی عطرهای تو
ماندهاند که چه کنند تا پایان جهان.
اصفهان. آبان 82
اتاق مادرم (2)
-
-
اتاق تو تاریک است
اتاق تو تاریک تاریک است
پنجره
در
کمد
چرخ خیاطی
و عطرهای نیمهکاره در تاریکی غرق شدهاند
فقط آیینه گهگاه برقی میزند
شاید انعکاس برق نگاه تو که از گوشههای تاریک، صحنههای روشن بازی ما را نگاه میکنی.
اصفهان. مهر 83
برای هميشه
-
-
اين خانه حجمیست
اين خانه حجمیست
خالي
خالی
که روز در خالیاش شب میشود
تمام میشود
تمام میشود.
-
حالا نبودنت تلافی آن همه بودن تو و نبودن ما؟
دست بردار.
نبودن ما که برای هميشه نبود. نبودن ما صبح تا غروب بود
بود، اما فقط صبح تا غروب. گاهی هم شب. اما فقط يک شب.
نبودن ما از بس که بودن تو بود.
-
هستيم.
هستی؟
هستی؟
کجا؟
کجا که اين خانه بس که حجم تهیایست.
تهیای
تهیيی
تهی دهان ما
تهی خيال ما
تهی ما
تهیها...
اصفهان. تير 82
. . .
برای پدرم که مادرم، مرضیه، را «مرزه» صدا میکرد.
از پس صدهزار سال
باد ميگذرد
باران ميبارد
از دل خاك مرزه دميده
و هيچكس نيست
هيچكس نيست ديگر تا مرزهها را بچيند.
«از پس صدهزار سال از دل خاك»
بوي مرزه كه بيداد ميكند مرا بيدار ميكند
فقط ميتوانم ببويم
ميبويم
ميبويم بوي مرزه را در باد
ميبويم مرزههاي نودميده را كه دَم بهدَم ميدمند وُ دَمِ مرا
بازميدمند از عطري خنك وُ قديمي
و من بيدار ميشوم بر خاك وُ مرزه وُ باد
از پس صدهزار سال
دَم بهدَم
تا صد
تا صد
هزار
سال وُ
سالها سال
اصفهان. فروردین 86
. . .
مرگ حرامزاده نميداند چه كرده است
مرگ حرامزادهي بيشرف.
-
شبهاي مهماني
---------------------------------------------خداحافظ
---------------------------------------------زحمت كشيديد
---------------------------------------------زحمت داديم
---------------------------------------------ببخشيد
---------------------------------------------لطف كردید
شب
شبهاي تو نيستي
شبهاي تو نيستي
بي تو به خانه برميگرديم
و مرگ
مرگ حرامزاده
مرگ حرامزاده
سفره را در باغچه ميتكاند.
اصفهان. 1385

har bar ke sherhaie arash ke baraye madaresh(marzi khanom)neveshte ast ra mikhanam bi ekhtyar maghmoom mishavam va gahan ashki ham bar gooneam jari mishavad...sherha sarshar az ehsasand, va mara be salhai mibarad ke ishan dar gheyde hayat boodand...engar hamin dirooz bood!
پاسخ دادنحذفrooheshan shad!
arash jan movafagh tar az hamishe bashi.