سایت دو زبانه‌ فارسی-آلمانی
سایت دو زبانه فارسی-آلمانی
Saturday
ترجمه: نسیم روشنایی
لئو تولستوی، بزرگ ترین مخالف میهن پرست دوران ما، میهن پرستی را مسلکی می داند که رفتار جنایتکاران بزرگ را توجیه می کند

برچسبها: ,

Friday
به دعوت ربرتو چولـــی، مدیرِ"تئاتر- ان – در- رور" در مولهایم آلمـــان،برای دهمین سال ٦ گروه تئاتر ایران از ١۳ تا ۱۷ اکتبر٢۰۰۹ نمایش‌های زیر را درآن تئاتر روی صحنه آوردند:

برچسبها: , ,

Thursday
امید باقری
آن روز هم مثل هر روز، بعد از کشیدن کارتِ حضور و غیاب سوار آسانسور شدم. کنج اتاقک بزرگ آسانسور جا گرفتم.

برچسبها: ,

Tuesday
اسد سیف
در میان آثار داستانی که به تاریخ معاصر ایران تعلق دارد، رمان "تهران مخوف" اثر مرتضی مشفق کاظمی (١٣٥٦-١٢٨١)، به علت تأثیر ویژه‎ای که بر آثار داستانی پس از خود گذاشت، جایگاه ویژه ای دارد.

برچسبها: , ,

Monday
دنیای داستایوسکی
اثر گئورگ باکچی (بخش چهارم)
برگرداننده: حسن واهب زاده
مجلات، عشق ها، رنج ها

برچسبها: , ,

Sunday
سعید هنرمند
همانطور که هر خواننده­ای می­تواند به­سادگی ببیند، در داستان­های عاشقانه یک نوع چانه­زنی دائمی بین دلدادگان و همزمان میان آنها و قدرت­مداران جامعه و سنت در جریان است.

برچسبها: ,

داستانی از علی عابدی
مرد، روویِ کاناپه دراز کشیده است. زن روویِ مبل کنار کاناپه نشسته است. هر دو دارند تلویزیون نگاه می کنند.

برچسبها: ,

مردان سرزمین مادر و خواهری ام
واريته مزاجان باد در غبغب و سيب درگلو
آري با شما هستم

برچسبها: ,

داستانی از علیرضا محولاتی
" بله، همین خیابون رو مستقیم برید، جلوش شلوغِ، کاملن مشخصِ." ... چه قدر گفتم به تو که مراقب باش

برچسبها: ,

Friday
بالانس
(نمایش‌نامه کوتاه)
نوشته‌ی: الهام لالانی

انسان پرِ کاه است و دنیا باد.
مونتنی

برچسبها: ,

نوشته علیرضا بخشعلی
"تاريخ ما بي قراري بود
نه باوري نه وطني" (احمد شاملو)

برچسبها: ,

دلمان را خوش کرده بودیم
به رودی خشک
که از تداوم مسلسلها ،خسته

برچسبها: ,

کافه ای در دورترین بندر دنیا
با صندلی هایی که تابستانها
می ریزند به خیابانها

برچسبها: ,

هفت دات کام: روایت هراس­ و پرسش­
تأملی در کتاب هفت دات کام: یک وبلاگ فرضی، نوشته­ی بهروز شیدا
رضا صفوی­نیک
آیا هراس­های انسان است که پرسش­های اساسی او را شکل می­دهد یا این پرسش­های ذهنِ انسانی است که هراس را برای او به ارمغان می­آورد.

برچسبها: ,

Thursday
داستانی از رباب محب
به من گفت: "تو مارالِ منی." باران می‌بارید. آن‌قدر نم نم و آهسته که گوئی نسیم ابریشمِ خیسی را رویِ پوستمان به حرکت می‌آورد. از لای به لایِ درختانِ پر شاخ و برگِ تابستانی می‌گذشتیم.

برچسبها: ,

Monday
نگاره «سماع دراویش» در آینه‌ی تصوف
(بخش سوم)
رسول معرک نژاد

برچسبها: ,

Sunday
آنجا که می دانی...آسمانش آبی نبود
ساعت هم نمی دانست... که تاریکی ... رنگ را انکار می کند

برچسبها: ,